حضرت امام باقر عليه السلام

وبلاگ خبري،مذهبي،اجتماعي،فرهنگي

مقالات جهان شناسي(1)

۲۹ بازديد
» غرب و رويارويي با مساله اي با عنوان مهدويت  
» روح القدس  
» ازدواج انسان با جن(قسمت سوم)  
» انسان شناسي (1)  
» چرا آرماگدون مطرح شد؟(2)  
» ارتباط جبرئيل عليه السلام با پيامبر و غير پيامبر  
» ازدواج انسان با جن(قسمت دوم)  
» چرا آرماگدون مطرح شد؟  
» چند وظيفه ي جبرئيل (عليه السلام)  
» ازدواج انسان با جن(قسمت اول)  
» تفاوتهاي قرقيسيا و آرماگدون  
» چگونگي راندن جن ها و شياطين  
» جبرئيل (عليه السلام) در قرآن  
» ديدن جن  
» منطقه جغرافيايي واقعه قرقيسيا  
» جايگاه و اختيارات ملائكه  
» انواع فرشتگان و ملائك الهي (4)  
» انواع فرشتگان و ملائك الهي (3)  
» انواع فرشتگان و ملائك الهي (2)  
» جن در روايات  
» آرماگدون  
» انواع فرشتگان و ملائك الهي (1)  
» مكان جنّ(از منظر قرآن)  
» جنس فرشتگان از ديدگاه آيات و روايات  
» نر و ماده بودن و توليد مثل جنّ‌ها(از منظر قرآن)  
» پيامبران اجنة قبل از خلقت بشر!  
» قرقيسيا  
» جن از منظر اسلام  
» صهيونيست در سال 2012  
» از 2000 تا 2012  
» سال 2012 و اتفاقات آن  
» جن،خرافه يا واقعيت؟  
» منجي بشر در فيلمهاي آخرالزماني  
» بختك يا كابوس شبانه!  
» پايان جهان  
» شناخت اجمالي جهان شناسي 


قرآن شناسي

۲۸ بازديد

شفا و درمان بيماريها با آب و قرآن

در احاديث و روايات آمده است كه قران شفا است و جسم و روح و روان را درمان ميكند در آيه هاي قران نيز صريحا به شفا بودن قران اشاره دارد اما چگونه از آن ميتوان براي شفاي بيماريها استفاده...

دليل ذكر ميوه‌ها درقرآن

براي مثال واژه عنب و جمع آن اعناب، به معناي انگور ۱۱ بار در قرآن آمده است و در قرآن ميوه بهشتي معرفي شده و دانشمندان آن را نزديك به شير مادر توصيف كرده اند، انگور دو برابر گوشت در...

قرآن مجيد متضمن كليات برنامه زندگي بشر است

آيين اسلام كه بهتر از هر آيين ديگري سعادت زندگي بشر را تامين و تضمين ميكند از راه قرآن مجيد به دست مسلمانان رسيده است

سكوت ،راهبرد قرآني براي رشد و تعالي

در بسياري از كتب عرفاني (از نثر و نظم) سخن از صمت و سكوت و خاموشي است. اين مطلب هر چند ريشه روايي دارد و در كتب روايي، سخنان بسياري از معصومان(ع) نقل شده است

نظريه متعالي بودن زبان قرآن (۲)

رسول‌اكرم(ص) مي‌فرمايد:« ان للقرآن ظهراً و لبطنه بطناً الي سبعه ابطن[۱۴]؛ براي قرآن ظاهري است و باطني و براي باطنش نيز باطني تا هفت باطن»

نظريه متعالي بودن زبان قرآن (۱)

فهم كتاب الهي مي‌طلبد كه زبان آن را بشناسيم. درباره زبان قران اختلاف نظر وجود دارد: زبان قرآن را برخي علمي وادبي و برخي رمزي و برخي ديگر عرفي دانسته‌اند

دعا در قرآن

انسان در طول حيات همواره با دعا مانوس بوده، با آن به سر برده‏است. نياز بشر به دعا چنان گسترده است كه تنها اختصاص به مؤمنان نداشته بلكه در طول تاريخ در زندگى كافران نيز وجود داشته‏است. ولى آنان، در...

اثر آيه الكرسي

اثر آيه الكرسي

قرآن در بيان ديگران

  گرچه محتواي زيبا و سرشار از لطافت و معاني آيات قرآني، اين كتابِ مقدس را بي‌نياز از تعريف ديگران مي‌كند، امّا از آنجا كه نگاه بيروني و قضاوت ديگران نيز خود شيريني و تأثيري ديگر دارد نمونه‌هايي چند را...

عظمت قرآن (۳)

«لو انزلنا هذاالقرآن علي جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشيه الله و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون .» (۱)   «اگر اين قرآن را بر كوهي فرو مي فرستاديم، يقينا آن [كوه] را از بيم خدا فروتن [و] از...

عظمت قرآن

  «لو انزلنا هذا القرآن علي جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشيه الله و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون.» «اگر اين قرآن را بر كوهي فرو مي فرستاديم، يقينا آن [كوه] رااز بيم خدا فروتن [و] از هم پاشيده...

شناخت قرآن

قرآن كتاب آسماني ما و معجزه جاويد پيامبر ماست.اين كتاب در طول بيست و سه سال تدريجا بر رسول خدا نازل گشت.


معارف قرآن

۲۹ بازديد
جايگاه انسان از نظر قرآن

  تمدن ماشينى غرب،و قدرت فزاينده «تكنيك» چشم ها را خيره و عقل هاى ظاهربين را، مبهوت ساخت، ونسل معاصر را بر آن داشت كه به زندگى نياكان خود با ديده تمسخر بنگرد و آنان را بيچارگانى بينديشد كه چشم...

فلسفه حجاب از ديدگاه قرآن

پيدايش حجاب آغاز و پيدايش حجاب و پوشش مربوط مي‌شود به دوران زندگاني حضرت آدم و حوا عليهم السلام. هنگامي كه آن دو بزرگوار مرتكب آن خطا شدند و از درختي كه خداوند ميوه‌اش را ممنوع نموده بود تناول كردند....

چرا نام امامان در قرآن نيامده است؟

عدم تصريح قرآن به اسامي مطهر اهل بيت (ع) و امامان شيعه (ع) سبب دل مشغولي من شده است . وقتي امامت از اركان اساسي ساختمان فكر و رفتار ديني و الاهي است

دو داروى آرام‏بخش در قرآن

قرآن مجيد نسخه شفابخش جان‏هاى دردمند، از جانب خداوند سبحان است (و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الاّ خساراً۱)

وضع خاص آياتي كه درباره اهل بيت نازل شده است

مطلبي كه واقعا رمز مانند است اين است كه به طور كلي در قرآن آياتي كه در مورد اهل بيت پيغمبر است و مخصوصا آياتي كه لااقل از نظر ما شيعيان در مورد اميرالمؤمنين است، يك وضع خاصي دارد و...

كليد سعادت در قرآن

عد از اصل توحيد به يكى از اساسى ترين تعليمات انسانى انبيا ضمن تاكيد مجدد بر توحيد اشاره كرده

معيارهاي سخن گفتن به روايت قرآن

زبان از نعمتهاي بزرگ آفريدگار هستي است. خداوند متعال در سوره بلد پس از ذكر سوگندهايي پر معنا و اشاره به زندگي پررنج انسان، شماري از مهمترين نعمتهايي را كه به بشر ارزاني داشته يادآور مي شود كه يكي از...

پيش‏نيازهاي بهداشت رواني در سوره يوسف

مرور بر سوره مباركه يوسف و بررسي ديدگاه‏هاي تفسيري ذيل آن، به برداشت‏هايي (۱) در اين مقاله، نويسنده كوشيده است‏با به كارگيري شيوه تحليل محتوا×( روان‏شناسانه دست‏يابد.اين برداشت‏ها در راستاي كشف و اصطياد پيام‏هاي مربوط به بهداشت رواني خانواده


احاديث كوتاه با موضوع خداشناسي

۲۹ بازديد
احاديث كوتاه با موضوع خداشناسي براي پيامك

امام علي (ع) أَعلَمُ النّاسِ بِاللّه  أَكثَرُهُم لَهُ مَسأَلَهً؛ خداشناس ترين مردم پر درخواست ترين آنها از خداست. غررالحكم، ج۲، ص۴۵۱، ح۳۲۶۰ *** امام علي (ع) يَنبَغى لِمَن عَرَفَ اللّه  سُبحانَهُ أَن لا يَخلُوَ قَلبُهُ مِن رَجائِهِ وَخَوفِهِ؛ كسى كه...

امام علي (ع)

أَعلَمُ النّاسِ بِاللّه  أَكثَرُهُم لَهُ مَسأَلَهً؛

خداشناس ترين مردم پر درخواست ترين آنها از خداست.

غررالحكم، ج۲، ص۴۵۱، ح۳۲۶۰

***

امام علي (ع)

يَنبَغى لِمَن عَرَفَ اللّه  سُبحانَهُ أَن لا يَخلُوَ قَلبُهُ مِن رَجائِهِ وَخَوفِهِ؛

كسى كه خداى سبحان را مى شناسد، شايسته است دلش از بيم و اميد به او خالى نباشد.

غررالحكم، ج۶، ص۴۴۱، ح۱۰۹۲۶

***

امام موسي كاظم (ع)

أفضَلُ العِبادَهِ بَعدِ المَعرِفَهِ‌ إِنتِظارُ‌ الفَرَجِ؛

بهترين عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشايش است.

تحف العقول، ص۴۰

***

امام محمد باقر (ع)

ما عَرَفَ اَللهَ مَن عَصاهُ؛
خدا را نشناخته آن كه نافرماني اش كند.

تحف العقول، ص۲۹۴

***

امام صادق (ع)

مَن عَرَفَ اللهَ خافَ اللهَ و مَن خافَ اللهَ سَخَت نَفسَهُ عَنِ الدُّنيا؛

هر كه خدا رابشناسد ترس او در دلش مي افتد و هر از خدا ترسان باشد نفسش از دنيا باز مي ماند.

جهاد النفس، ص ۸۳

***

امام كاظم (ع)

اَفضَلُ ما يَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلي اللهِ بَعدِ المَعرِفَهِ به ، الصَلوهُ؛

بهترين چيزي كه بنده بعد از شناخت خدا به وسيله آن به درگاه الهي تقرب پيدا مي كند، نماز است.

تحف العقول، ص۴۵۵

***

امام علي (ع)

ما يَسُرُّنى لَومِتُّ طِفلاً وَاُدخِلتُ الجَنَّهَ وَلَم أَكبَر فَأَعرِفَ رَبّى عَزَّوَجَلَّ؛

دوست ندارم كه در كودكى از دنيا مى رفتم و وارد بهشت مى شدم و بزرگ نمى شدم تا پروردگارم، عزّوجلّ، را بشناسم.

كنزالعمال، ج۱۳، ص۱۵۱، ح۳۶۴۷۲


احاديثي اخلاقي- ۵۰۰ حديث اخلاقي

۲۶ بازديد
احاديثي اخلاقي- ۵۰۰ حديث اخلاقي

  صفات خوب و زشت (شيخ صدوق) باب الواحد (باب «يك»)معناى يكتائى خداوند ۱ قَالَ الشَّيْخُ الْجَلِيلُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ الْفَقِيهُ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ أَدَامَ اللَّهُ عِزَّهُ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ...

صفات خوب و زشت (شيخ صدوق) باب الواحد (باب «يك»)معناى يكتائى خداوند

۱ قَالَ الشَّيْخُ الْجَلِيلُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ الْفَقِيهُ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ أَدَامَ اللَّهُ عِزَّهُ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ يَحْيَى الْبُزُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْهَيْثَمِ الْبَلَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنِ الْمُعَافَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ إِسْرَائِيلَ عَنِ الْمِقْدَامِ بْنِ شُرَيْحِ بْنِ هَانِئٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ إِنَّ أَعْرَابِيّاً قَامَ يَوْمَ الْجَمَلِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَ تَقُولُ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ قَالَ فَحَمَلَ النَّاسُ عَلَيْهِ وَ قَالُوا يَا أَعْرَابِيُّ أَ مَا تَرَى مَا فِيهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ تَقَسُّمِ الْقَلْبِ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع دَعُوهُ فَإِنَّ الَّذِي يُرِيدُهُ الْأَعْرَابِيُّ هُوَ الَّذِي نُرِيدُهُ مِنَ الْقَوْمِ ثُمَّ قَالَ يَا أَعْرَابِيُّ إِنَّ الْقَوْلَ فِي أَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ عَلَى أَرْبَعَهِ أَقْسَامٍ فَوَجْهَانِ مِنْهَا لَا يَجُوزَانِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَجْهَانِ يَثْبُتَانِ فِيهِ فَأَمَّا اللَّذَانِ لَا يَجُوزَانِ عَلَيْهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ وَاحِدٌ يَقْصِدُ بِهِ بَابَ الْأَعْدَادِ فَهَذَا مَا لَا يَجُوزُ لِأَنَّ مَا لَا ثَانِيَ لَهُ لَا يَدْخُلُ فِي بَابِ الْأَعْدَادِ أَ مَا تَرَى أَنَّهُ كَفَرَ مَنْ قَالَ إِنَّهُ ثالِثُ ثَلاثَهٍ وَ قَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ مِنَ النَّاسِ يُرِيدُ بِهِ النَّوْعَ مِنَ الْجِنْسِ فَهَذَا مَا لَا يَجُوزُ لِأَنَّهُ تَشْبِيهٌ وَ جَلَّ رَبُّنَا وَ تَعَالَى عَنْ ذَلِكَ وَ أَمَّا الْوَجْهَانِ اللَّذَانِ يَثْبُتَانِ فِيهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ لَيْسَ لَهُ فِي الْأَشْيَاءِ شِبْهٌ كَذَلِكَ رَبُّنَا وَ قَوْلُ الْقَائِلِ إِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَدِيُّ الْمَعْنَى يَعْنِي بِهِ أَنَّهُ لَا يَنْقَسِمُ فِي وُجُودٍ وَ لَا عَقْلٍ وَ لَا وَهْمٍ كَذَلِكَ رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ ترك خصله موجوده بخصله موعوده
۱- شيخ بزرگوار ابو جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن موسى بن بابويه قمى فقيه مصنف اين كتاب گويد:
روزى كه جنگ جمل بپا بود عربى برخاست و روى بامير المؤمنين كرده و گفت: يا امير المؤمنين تو قائل به يكتائى خدا هستى؟ مردم- از هر سو بر او تاختند كه چه هنگام اين سخن بود؟ مگر نه بينى كه امير المؤمنين پريشان خواطر است امير المؤمنين فرمود: دست از او برداريد كه خواسته اين عرب همان است كه ما بر سر آن با اين مردم مى‏جنگيم سپس فرمود: اى مرد عرب اين گفتار: كه خدا يكى است دو صورت‏اش بر خدا روا نيست و دو ديگر روا است اما آن دو كه روا نيست:
۱- كسى بگويد خدا يكى است و مقصودش يكى از لحاظ عدد- يك دانه- باشد زيرا آنچه دومى ندارد بشماره نيايد مگر نه بينى آن كه گفت: خدا سومى از سه موجود است، كافر شد؟.
۲- كسى بگويد: خدا يكى است و مقصودش نوعى از جنس باشد اين هم روا نيست زيرا تشبيه خدا است و پروردگار ما والاتر و بالاتر از اين است كه شبيه و مانند داشته باشد، و اما آن دو كه گفتنش روا است:
۱- كسى گويد خدا يكى است يعنى بى‏مانند است آرى خداى ما چنين است.
۲- كسى گويد خداى عزّ و جلّ يكتا است و يگانه يعنى تركيبى در ذاتش نيست و قابل پخش با جزاء نيست نه در خارج و نه در عقل و نه در خيال، آرى خداى ما- عزّ و جلّ- چنين است.

گذشت از يك كار بخاطر يك وعده‏

۲ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّكُونِيِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طُوبَى لِمَنْ تَرَكَ شَهْوَهً حَاضِرَهً لِمَوْعُودٍ لَمْ يَرَهُ‏
۲- رسول خدا (ص) فرمود: خوشا بحال كسى كه از دلخواه آماده خويش بخاطر وعده‏اى ناديده دست بدارد.

يك نوع ستم‏

خصله من الجور
۳ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مِنَ الْجَوْرِ قَوْلُ الرَّاكِبِ لِلرَّاجِلِ الطَّرِيقَ خصله من حب الدين‏
۳- امام صادق عليه السّلام فرمود: اين، خود ستمى است كه سواره به پياده بگويد: راه بگشا.

يك رشته از علاقه بدين‏

۴ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مِنْ حُبِّ الرَّجُلِ دِينَهُ حُبُّهُ إِخْوَانَهُ‏
۴- امام صادق عليه السّلام فرمود: دوست داشتن برادران دينى رشته‏اى است از علاقمندى شخص بدين خود.

پنج پاداش بيك كار

خصله واحده بخمس خصال‏
۵ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَهَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِجَلَالِي وَ جَمَالِي وَ بَهَائِي وَ عَلَائِي وَ ارْتِفَاعِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا جَعَلْتُ غِنَاهُ فِي نَفْسِهِ وَ هَمَّهُ فِي آخِرَتِهِ وَ كَفَفْتُ عَنْهُ ضَيْعَتَهُ وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَهِ كُلِّ تَاجِرٍ
۵- امام باقر عليه السّلام فرمود: خداى عزّ و جلّ ميفرمايد: بجلال و جمال و بهاء و والائى و برترى ام سوگند بنده‏اى كه خواسته مرا بر خواسته خويش مقدم بدارد بپاداش، دلش را بى‏نياز سازم و تمام همتش را در كار آخرت‏اش قرار دهم و نگهدار دارائى او باشم و آسمانها و زمين را ضامن روزى‏اش گردانم و خودم در تجارت هر تاجرى بنفع او پشتيبانى خواهم كرد.

پاداشى بكارى‏

خصله بخصله
۶ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ طَلَبَ رِضَى النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ جَعَلَ اللَّهُ حَامِدَهُ مِنَ النَّاسِ ذَامّاً
۶- رسول خدا (ص) فرمود: هر كس بواسطه عملى كه باعث خشم خدا است رضايت مردم را جلب كند خداوند، ستاينده او را بدگويش سازد.

يك خوى نجات بخش‏

خصله منجيه
۷ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِسْحَاقَ التَّاجِرِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَهَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ تَمَنَّى شَيْئاً وَ هُوَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رِضًى لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يُعْطَاهُ‏
۷- امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس، چيزى را كه مورد رضاى خداى عزّ و جلّ است آرزو كند از دنيا بيرون نرود تا ب‏آرزويش برسد.
۸ – حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ بِإِسْنَادِهِ يَرْفَعُهُ إِلَى النَّبِيِّ ص قَالَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَا ابْنَ آدَمَ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ وَ لَا تُعَلِّمْنِي مَا يُصْلِحُكَ‏
۸- رسول خدا (ص) فرمود: خداى تعالى فرمايد: اى فرزند آدم در هر چه بتو امر كرده‏ام فرمانبر من باش و آنچه را كه صلاح تو در آن است بمن مى‏آموز.

برترين قسمت دين‏

خصله هي أفضل الدين‏
۹ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَضْلُ الْعِلْمِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَضْلِ الْعِبَادَهِ وَ أَفْضَلُ دِينِكُمُ الْوَرَعُ‏
۹- رسول خدا (ص) فرمود: خداوند برترى دانش را دوستتر دارد تا برترى از جنبه پرستش و برترين قسمت دين پرهيز از گناه است،

شايسته ترين پيوست ميان خصلتى با خصلت ديگر

ما جمع شي‏ء إلى شي‏ء أفضل من خصله إلى خصله
۱۰ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ أَبِي الْحُسَيْنِ الْفَارِسِيُّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا جُمِعَ شَيْ‏ءٌ إِلَى شَيْ‏ءٍ أَفْضَلُ مِنْ حِلْمٍ إِلَى عِلْمٍ‏
۱۰- رسول خدا (ص) فرمود: بهتر از پيوستگى هر چيزى بچيز ديگر پيوند بردبارى است به دانش.
۱۱ أَخْبَرَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَيُّوبَ اللَّخْمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَهَّابِ‏
بْنُ خَرَاجَهَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو كُرَيْبٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَفْصٍ الْعَبْسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْعَلَوِيُّ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا جُمِعَ شَيْ‏ءٌ إِلَى شَيْ‏ءٍ أَفْضَلُ مِنْ حِلْمٍ إِلَى عِلْمٍ‏
۱۱- رسول خدا (ص) فرمود: بخدائى كه جانم بدست او است بهتر از پيوستگى هر چيزى بچيز ديگر پيوند بردبارى است بدانش.

شرافت دنيا و آخرت در يك خصلت است‏

خصله فيها شرف الدنيا و الآخره
۱۲- عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَهَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَهَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مُجَالَسَهُ أَهْلِ الدِّينِ شَرَفُ الدُّنْيَا وَ الآْخِرَهِ
۱۲- امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا فرمود: همنشينى با اهل دين باعث آبرومندى است در دنيا و آخرت.

دانشمندتر از همه كسى است كه خصلتى را بر خصلتى ديگر بيفزايد

أعلم الناس من جمع خصله إلى خصله
۱۳ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَهَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنْ أَعْلَمِ النَّاسِ قَالَ مَنْ جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَى عِلْمِهِ‏
۱۳- امام صادق عليه السّلام فرمود: از امير المؤمنين پرسيدند دانشمندتر از همه كيست؟ فرمود:
كسى كه دانش مردم را بر دانش خويش بيفزايد.

يك چيز حقيقت نيك بختى است و يك چيز حقيقت بدبختى‏

حقيقه السعاده واحده و حقيقه الشقاء واحده
۱۴ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ وَهْبِ بْنِ وَهْبٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ حَقِيقَهُ السَّعَادَهِ أَنْ يَخْتِمَ الرَّجُلُ عَمَلَهُ بِالسَّعَادَهِ وَ حَقِيقَهُ الشَّقَاءِ أَنْ يَخْتِمَ الْمَرْءُ عَمَلَهُ بِالشَّقَاءِ
۱۴- على عليه السّلام فرمود: حقيقتا خوشبختى از آن كسى است كه آخر كار سعادتمند باشد و حقيقتا بدبخت آنكه در آخر كار شقاوت ببار آورد.

پاداش و كيفر مردم در يك چيز است‏

يثاب الناس أو يعاقبون بخصله
۱۵ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مِهْزَمٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي حَمْزَهَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ إِنَّ لِسَانَ ابْنِ آدَمَ يُشْرِفُ كُلَّ يَوْمٍ عَلَى جَوَارِحِهِ فَيَقُولُ كَيْفَ أَصْبَحْتُمْ فَيَقُولُونَ بِخَيْرٍ إِنْ تَرَكْتَنَا وَ يَقُولُونَ اللَّهَ اللَّهَ فِينَا وَ يُنَاشِدُونَهُ وَ يَقُولُونَ إِنَّمَا نُثَابُ بِكَ وَ نُعَاقَبُ بِكَ‏
۱۵- امام سجاد عليه السّلام فرمود: زبان آدميزاد همه روزه رو بديگر اعضاء نموده و ميگويد: حال شما چطور است؟ در جوابش گويند: اگر تو ما را بحال خود واگذارى خوب است و ميگويند: خدا را در باره ما (منظور بدار) و زبان را سوگند ميدهند و ميگويند: پاداش و كيفر ما فقط بخاطر تو است.

برترين جهاد يك چيز است‏

خصله هي أفضل الجهاد
۱۶ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَهَ بْنِ صَدَقَهَ قَالَ سُئِلَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع عَنِ الْحَدِيثِ الَّذِي جَاءَ عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّ أَفْضَلَ الْجِهَادِ كَلِمَهُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ مَا مَعْنَاهُ قَالَ هَذَا عَلَى أَنْ يَأْمُرَهُ بِقَدْرِ مَعْرِفَتِهِ وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ يَقْبَلُ مِنْهُ وَ إِلَّا فَلَا
۱۶- مسعده بن صدقه گويد: امام صادق را پرسيدند معناى اين روايت كه از پيغمبر نقل شده چيست؟! (برترين جهاد، سخن بجائى است كه نزد پيشوائى ستمگر گفته آيد)، فرمود معنايش اينكه:
اگر ميداند سخنش پذيرفته است بمقدار فهمش او را دستور دهد- و راهنمائى كند- و الا سخنى نگويد.

سخت ترين چيزى كه خوددارى از آن بيك چيز است‏

أشد الأشياء خصله لا تتقى إلا بترك خصله
۱۷ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ لِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ يَا مُعَلِّمَ الْخَيْرِ أَعْلِمْنَا أَيُّ الْأَشْيَاءِ أَشَدُّ فَقَالَ أَشَدُّ الْأَشْيَاءِ غَضَبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالُوا فَبِمَ يُتَّقَى غَضَبُ اللَّهِ قَالَ بِأَنْ لَا تَغْضَبُوا قَالُوا وَ مَا بَدْءُ الْغَضَبِ قَالَ الْكِبْرُ وَ التَّجَبُّرُ وَ مَحْقَرَهُ النَّاسِ‏
۱۷- امام صادق عليه السّلام فرمود: حواريون به عيسى بن مريم گفتند اى آموزگار خير ما را بياموز كه سختتر از هر چيز چيست؟ فرمود: سخت‏تر از هر چيز، خشم خداى عزّ و جلّ است، گفتند: بچه وسيله ميتوان از خشم خداوند در امان بود؟ فرمود: باينكه خشمناك نشويد گفتند: سرچشمه خشم چيست؟ فرمود:
خود فروشى و گردن فرازى و مردم را كوچك شمردن.

كارى كه مؤمن را آبرو دهد و كارى كه عزتش بخشد

شرف المؤمن في خصله و عزه في خصله
۱۸ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي جَعْفَرٍ الْكُمَيْدَانِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ شَرَفُ الْمُؤْمِنِ صَلَاتُهُ بِاللَّيْلِ وَ عِزُّهُ كَفُّ الْأَذَى عَنِ النَّاسِ‏
۱۸- امام صادق (ع) فرمود: شرافت مؤمن در اين است كه بشب نماز گذارد و عزتش در اينكه از آزار مردم خوددارى كند.
۱۹ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي جَعْفَرٍ الْكُمَيْدَانِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَهَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِجَبْرَئِيلَ عِظْنِي فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ وَ أَحْبِبْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مُفَارِقُهُ وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مُلَاقِيهِ شَرَفُ الْمُؤْمِنِ صَلَاتُهُ بِاللَّيْلِ وَ عِزُّهُ كَفُّهُ عَنْ أَعْرَاضِ النَّاسِ‏
۱۹- امام صادق (ع) فرمود رسول خدا (ص) بجبرئيل فرمود: مرا اندرزى بنما، عرض كرد:
يا محمد هر چه خواهى زندگى كن كه عاقبت خواهى مرد و هر چه را خواهى دوستش بدار كه آخر كار از آن جدا خواهى شد و هر چه خواهى بكن كه بكرده خويش خواهى رسيد شرافت مؤمن در اين است كه شب نماز گذارد و عزتش در اينكه از ريختن آبروى مردم خوددارى كند.
۲۰ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَسَدٍ الْأَسَدِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَرِيرٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عُرْوَهَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْوَهْبِيُّ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حُمَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا زَافِرُ بْنُ سُلَيْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُيَيْنَهَ عَنْ أَبِي حَازِمٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ جَاءَ جَبْرَئِيلُ ع إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ وَ أَحْبِبْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مُفَارِقُهُ وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مَجْزِيٌّ بِهِ وَ اعْلَمْ أَنَّ شَرَفَ الرَّجُلِ قِيَامُهُ بِاللَّيْلِ وَ عِزَّهُ اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاسِ‏
۲۰- سهل بن سعد گويد: جبرئيل بحضور پيغمبر رسيد: و عرض كرد: يا محمد (ص) هر چه زندگى كنى آخر كار خواهى مرد و هر چه را دوست بدارى عاقبت فراقش را خواهى ديد و هر چه كردارت باشد بسزايش خواهى رسيد و بدان كه شرافت مرد در اين است كه در دل شب بعبادت برخيزد و عزتش در اينكه از مردم بى‏نياز باشد.
۲۱ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَسَدٍ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ أَبِي غَيْلَانَ الثَّقَفِيُّ وَ عِيسَى بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ الْقُرَشِيُّ قَالا حَدَّثَنَا أَبُو إِبْرَاهِيمَ التَّرْجُمَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ سَعِيدٍ الْجُرْجَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا نَهْشَلُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ الضَّحَّاكِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَشْرَافُ أُمَّتِي حَمَلَهُ الْقُرْآنِ وَ أَصْحَابُ اللَّيْلِ‏
۲۱- رسول خدا (ص) فرمود: طبقه شرافتمند امت من حافظين قرآنند و شب زنده داران.

كليد همه بديها يك خصلت است‏

مفتاح كل شر خصله
۲۲ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْغَضَبُ مِفْتَاحُ كُلِّ شَرٍّ
۲۲- امام صادق (ع) فرمود: خشم كليد همه بديها است.

نمونه‏اى از عدالت‏

خصله من العدل‏
۲۳ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ عَنْ حَبِيبٍ الْخَثْعَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَحِبُّوا لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّونَ لِأَنْفُسِكُمْ‏
۲۳- امام صادق (ع) فرمود: آنچه بر خود مى‏پسنديد بديگران نيز همان پسنديد.

صاحب يك صفت لياقت قضاوت در اجتماع را دارد

خصله من فعلها رضي بها حكما
۲۴ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ أَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ رُضِيَ بِهِ حَكَماً لِغَيْرِهِ‏
۲۴- امام صادق (ع) فرمود: كسى كه در مورد خويشتن با مردم بانصاف رفتار كند در باره ديگران نيز با انصاف قضاوت خواهد كرد.

كمترين حق مؤمن بر برادرش يك خصلت است‏

أدنى حق المؤمن على أخيه خصله
۲۵ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَدْنَى حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى أَخِيهِ قَالَ أَنْ لَا يَسْتَأْثِرَ عَلَيْهِ بِمَا هُوَ أَحْوَجُ إِلَيْهِ مِنْهُ‏
۲۵- از امام صادق (ع) پرسيدند: كمترين حقى كه مؤمن بر برادر خود دارد چيست؟ فرمود:
به چيزى كه او نيازمندتر است خود را نيازمند نه بيند.

يك وسيله تقرب بخداى عزّ و جلّ‏

التقرب إلى الله عز و جل بخصله
۲۶ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع تَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِمُوَاسَاهِ إِخْوَانِكُمْ‏
۲۶- امام صادق (ع) فرمود: همدردى با برادران خود را وسيله تقرب بخداى تعالى قرار دهيد.

سخت‏ترين آزمايش خدا بندگان را با يك خصلت است‏

ما بلا الله العباد بشي‏ء أشد عليهم من خصله
۲۷ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا بَلَا اللَّهُ الْعِبَادَ بِشَيْ‏ءٍ أَشَدَّ عَلَيْهِمْ مِنْ إِخْرَاجِ الدِّرْهَمِ‏
۲۷- امام صادق (ع) فرمود: سخت‏ترين آزمايش خداوند از نظر بندگان، پول دادن است.

ميوه نهال نيكوكارى‏

ثمره المعروف خصله
۲۸ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ ثَمَرَهٌ وَ ثَمَرَهُ الْمَعْرُوفِ تَعْجِيلُ السِّرَاجِ «السَّرَاحِ»
۲۸- امام باقر عليه السّلام فرمود: هر چيز را ميوه ايست و ميوه نيكوكارى چراغ را زود وقت روشن كردن است.

يك خو ايمان را استوار و خوى ديگر از دلش بيرون كند

خصله تثبت الإيمان في العبد و خصله تخرجه منه‏
۲۹ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ رُشَيْدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ سَلَّامٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ مَا الَّذِي يُثْبِتُ الْإِيمَانَ فِي الْعَبْدِ قَالَ الَّذِي يُثْبِتُهُ فِيهِ الْوَرَعُ وَ الَّذِي يُخْرِجُهُ مِنْهُ الطَّمَعُ‏
۲۹- ابان بن سويد گويد: امام صادق (ع) را گفتم: آنچه ايمان را در دل بنده استوار ميسازد چيست؟ فرمود: آنچه ايمان را در او پا برجا ميكند پرهيز از گناه است و آنچه آن را از دل او بيرون ميكند: طمع است.

يك رفتار شكوه مؤمن را ميبرد

خصله تذهب ببهاء المؤمن‏
۳۰ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ‏
الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ الْوَاسِطِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ سُرْعَهُ الْمَشْيِ تَذْهَبُ بِبَهَاءِ الْمُؤْمِنِ‏
بر ليس فوقه بر و عقوق ليس فوقه عقوق‏
۳۰- امام رضا (ع) فرمود: تندروى شكوه مؤمن را ميبرد.
(كار نيكى كه برتر از آن نيست و ناسپاسى كه بالاتر از آن نباشد)
۳۱ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ أَبِي هَمَّامٍ إِسْمَاعِيلَ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ فَوْقَ كُلِّ بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى يُقْتَلَ الرَّجُلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَيْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ وَ فَوْقَ كُلِّ عُقُوقٍ عُقُوقٌ حَتَّى يَقْتُلَ الرَّجُلُ أَحَدَ وَالِدَيْهِ فَإِذَا قَتَلَ أَحَدَهُمَا فَلَيْسَ فَوْقَهُ عُقُوقٌ‏
۳۱- امام باقر (ع) فرمود: از هر كار نيك نيكوترش هست تا آنكه مرد در راه خدا كشته شود، هنگامى كه در راه خدا كشته شد ديگر نيكوتر از آن كارى نيست و از هر ناسپاسى بالاترش هست تا آنكه مرد يكى از پدر و مادر خويش را بكشد هنگامى كه يكى از آنان را كشت ديگر بالاتر از آن ناسپاسى نيست.

تضمين بى‏نيازى با انجام يك كار

مضمون لمن عمل خصله أن لا يفتقر
۳۲ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لَا يَفْتَقِرَ
۳۲- ابراهيم بن ميمون گويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود: بضمانت من، هر كه ميانه روى پيشه كند نيازمند نگردد.

جوانمردى خاندان پيمبر

مروءه أهل البيت ع خصله
۳۳ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ أَبِي مَسْرُوقٍ النَّهْدِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَهَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ مُرُوءَتُنَا الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَنَا
۳۳- زراره گويد: شنيدم امام صادق (ع) ميفرمود: جوانمردى ما خاندان چنين است كه هر كه بر ما ستم كند او را مى‏بخشيم.

نمونه‏اى از جوانمردى‏

خصله من المروءه
۳۴ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الْمُرُوءَهِ اسْتِصْلَاحُ الْمَالِ‏
۳۴- رسول خدا (ص) فرمود: مال صالح بدست آوردن از جوانمردى است.

كارى كه از ثروتمند خوش آيند نيست‏

خصله مكروهه للرجل السري‏
۳۵ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَهَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ رَآنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِالْمَدِينَهِ وَ أَنَا أَحْمِلُ بَقْلًا فَقَالَ إِنَّهُ يُكْرَهُ لِلرَّجُلِ السَّرِيِّ أَنْ يَحْمِلَ الشَّيْ‏ءَ الدَّنِيَّ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْهِ‏
۳۵- معاويه وهب گويد: امام صادق (ع) در مدينه مرا ديد كه بار سبزى با خود داشتم فرمود:
خوش آيند نيست كه شخص ثروتمند چيز پست را خود بردارد كه باعث جرات مردم بر او خواهد بود.

كارى كه خداوند آن را دوست ميدارد و كارى كه دشمنش ميدارد

خصله يحبها الله و خصله يبغضها عز و جل‏
۳۶ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ الْبَجَلِيِّ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْقَصْدَ أَمْرٌ يُحِبُّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّ السَّرَفَ‏
أَمْرٌ يُبْغِضُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى طَرْحَكَ النَّوَاهَ فَإِنَّهَا تَصْلُحُ لِشَيْ‏ءٍ وَ حَتَّى صَبَّكَ فَضْلَ شَرَابِكَ‏
۳۶- امام صادق فرمود: ميانه روى كارى است كه خدايش دوست ميدارد و زياده روى كارى است كه خدا را ناخوش آيد حتى اگر هسته خرما را كه ممكن است روزى بكار آيد دور افكنى و پس مانده آبى را كه آشاميده اى بر زمين بريزى.

هر كس داراى يك خصلت باشد سپاسگزارى نكرده است‏

خصله من احتملها لم يشكر النعمه
۳۷ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنِ احْتَمَلَ الْجَفَاءَ لَمْ يَشْكُرِ النِّعْمَهَ
۳۷- امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه جفا و بدخوئى را تحمل كند سپاسگزار نميباشد
شرح:
ظاهرا مقصود اين است كه حسن تأثير از بدخوئى و سپاسگزارى از احترام يكى است و كسى كه فاقد اين حس باشد در هر دو مورد متاثر نخواهد بود مانند كسى كه بوى بد را احساس نكند بوى خوش را نيز احساس نخواهد كرد و مؤيد اين معنا تعبيرى است كه در روايت ۳۸ است.

كسى كه براى يك خصلت خشمگين نگردد از يك خصلت نيز سپاسگزار نخواهد بود

من لم تغضبه خصله لم يشكر خصله
۳۸ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ لَمْ تُغْضِبْهُ الْجَفْوَهُ لَمْ يَشْكُرِ «يُشْكَرِ النِّعْمَهَ
۳۸- امام صادق (ع) فرمود: كسى كه جفا و بدخوئى او را خشمگين نسازد از نعمت نيز سپاسگزارى نكند.

نمونه‏اى از فروتنى‏

خصله من التواضع‏
۳۹ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَهَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى مَنْ لَقِيتَ‏
۳۹- امام صادق (ع) فرمود: نمونه‏اى از فروتنى اين است كه بهر كس رسيدى سلام‏اش كنى.

صفتى كه نزديك بكفر است و صفتى كه نزديك است از تقدير جلوگيرى كند

خصله كادت أن تكون كفرا و خصله كادت أن تغلب القدر
۴۰ حَدَّثَنَا حَمْزَهُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع بِقُمَّ فِي رَجَبٍ سَنَهَ تِسْعٍ وَ ثَلَاثِينَ وَ ثَلَاثِمِائَهٍ قَالَ أَخْبَرَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَهِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً وَ كَادَ الْحَسَدُ أَنْ يَغْلِبَ الْقَدَرَ
۴۰- رسول خدا (ص) فرمود: نزديك است كه فقر و تنگدستى بكفر انجامد و نزديك است كه حسد بر تقدير پيروز شود.
شرح:
«كاد الفقر ان يكون كفرا» اشاره بشدت فشار احتياج و تنگدستى است كه امكان دارد پايه ايمان اشخاص كم طاقت را متزلزل نموده و منجر بكفر شود و «كاد الحسد ان يغلب القدر» اشاره بشدت تأثير حسد در سرنوشت اشخاص است كه حسود براى رسيدن ب‏آرزوى خود و سلب نعمت از محسود تا آنجا كه توانائى دارد فعاليت ميكند و از آلودن خود بهر جنايتى فرو گذار نشود و اگر در اين كار كامياب شود گوئى سرنوشت محسود را تغيير داده است.
و توان گفت كه مقصود تاثير حسد در سرنوشت حسود است مثلا تقدير چنين بوده است كه او عمرى دراز با آسايش و فراغت خاطر زندگى كند ولى حسدش او را آن چنان در رنج و شكنجه اندازد كه نعمت آسايش و فراغ از او سلب شده و بهره‏اش از زندگى، مرگى تدريجى و عمرى كوتاه گردد.

كارى كه پيشينيان را نابود ساخت‏

خصله أهلكت القرون الأولى‏
۴۱ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْحَذَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لِأَبِي الْعَبَّاسِ الْبَقْبَاقِ مَا مَنَعَكَ مِنَ الْحَجِّ قَالَ كَفَالَهٌ كَفَلْتُ بِهَا قَالَ مَا لَكَ وَ الْكَفَالاتِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْكَفَالَهَ هِيَ الَّتِي أَهْلَكَتِ الْقُرُونَ الْأُولَى‏
۴۱- ابى الحسن حذاء گويد: شنيدم كه امام صادق (ع) به ابى العباس بقباق ميفرمود: چرا به حج نرفتى؟ عرض كرد: كفالتى بر عهده دارم كه انجام آن مانع اين سفر است فرمود: ترا با كفالتها چكار؟
مگر ندانسته‏اى كه كفالت همان است كه ملل پيشين را نابود ساخته است.

كشته شدن در راه خدا كفاره همه گناهان است مگر يك چيز كه كفاره‏اش فقط يكى از سه چيز است‏

كل ذنب يكفره القتل في سبيل الله عز و جل إلا خصله فإنها لا يكفرها إلا إحدى ثلاث خصال‏
۴۲ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ كُلُّ ذَنْبٍ يُكَفِّرُهُ الْقَتْلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا الدَّيْنَ فَإِنَّهُ لَا كَفَّارَهَ لَهُ إِلَّا أَدَاؤُهُ أَوْ يَقْضِيَ صَاحِبُهُ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي لَهُ الْحَقُ‏
۴۲- امام باقر فرمود: كفاره هر گناهى كشته شدن در راه خدا است بجز بدهكارى كه كفاره‏اش منحصر است در اينكه: يا خود بدهكار آن را بپردازد و يا رفيقش از جانب او پرداخت كند و يا طلبكار از حق خود بگذرد.

هديه‏اى كه خداوند فقط بر محمد و امتش فرستاد نه بر امتهاى پيشين‏

إن الله تبارك و تعالى أهدى إلى محمد ص و إلى أمته هديه لم يهدها إلى أحد من الأمم‏
۴۳ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَهْدَى إِلَيَّ وَ إِلَى أُمَّتِي هَدِيَّهً لَمْ يُهْدِهَا إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ كَرَامَهً مِنَ اللَّهِ لَنَا قَالُوا وَ مَا ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْإِفْطَارُ فِي السَّفَرِ وَ التَّقْصِيرُ فِي الصَّلَاهِ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَدِيَّتَهُ‏
۴۳- رسول خدا (ص) فرمود: خداى تبارك و تعالى بمنظور احترام از ما هديه‏اى بمن و امتم فرستاد كه بهيچ يك از امتها نفرستاده است عرض كردند: آن هديه چيست يا رسول اللَّه؟ فرمود: در حال سفر روزه خوردن و نماز را شكسته گزاردن و هر كس چنين نكند هديه خداى عزّ و جلّ را باز داده است‏

هر كه بافزايش خير خانه‏اش علاقمند است چون بر غذا مى نشيند بايد يك كار انجام دهد

من أحب أن يكثر خير بيته فليفعل خصله عند حضور طعامه‏
۴۴ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكْثُرَ خَيْرُ بَيْتِهِ فَلْيَتَوَضَّأْ عِنْدَ حُضُورِ طَعَامِهِ‏
۴۴- امير المؤمنين (ع) فرمود: هر كس بفراوانى خير و بركت خانه‏اش دلشاد و مسرور است چون غذايش آماده گردد وضو بسازد (و با وضو از غذا استفاده نمايد).

خداى تعالى چون بنده‏اى را دوست بدارد توجه خاصى باو فرمايد و چون توجه فرمايد يكى از سه چيز باو تحفه دهد

إن الله تبارك و تعالى إذا أحب عبدا نظر إليه فإذا نظر إليه أتحفه من ثلاثه بواحده
۴۵ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ الْخَزَّازِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً نَظَرَ إِلَيْهِ فَإِذَا نَظَرَ إِلَيْهِ أَتْحَفَهُ مِنْ ثَلَاثَهٍ بِوَاحِدَهٍ إِمَّا صُدَاعٍ وَ إِمَّا حُمَّى وَ إِمَّا رَمَدٍ
۴۵- امام باقر (ع) فرمود: چون خداوند بنده‏اى را دوست بدارد مورد توجهش قرار دهد و چون باو توجه فرمود يكى از سه چيز را بوى تحفه فرستد: يا سردرد و يا تب و يا چشم درد.

روز قيامت شب وصال متقين است‏

القيامه عرس المتقين‏
۴۶ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاشَانِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْقِيَامَهُ عُرْسُ الْمُتَّقِينَ‏
۴۶- امام صادق (ع) فرمود: روز قيامت براى پرهيزكاران جشن عروسى است.

كارى كه بخاطر آن مرگ ناخوش آيد

۴۷ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ جَدِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَهِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ أَتَى النَّبِيَّ ص رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ مَا لِي لَا أُحِبُّ الْمَوْتَ فَقَالَ لَهُ أَ لَكَ مَالٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدَّمْتَهُ قَالَ لَا قَالَ فَمِنْ ثَمَّ لَا تُحِبُّ الْمَوْت‏
۴۷- امام باقر (ع) فرمود: مردى نزد رسول خدا (ص) آمد و عرض كرد: چرا من مرگ را دوست ندارم. فرمود: ثروتى دارى؟ عرض كرد: بلى، فرمود: پيشاپيش فرستاده‏اى؟ عرض كرد: نه.
فرمود: بهمين جهت مرگ را دوست نميدارى.

كارى كه بضدش شبيه است‏

خصله تشبه ضدها
۴۸ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ

متن صحيفه سجاديه امام سجاد (ع) با ترجمه فارسي

۳۰ بازديد
متن صحيفه سجاديه امام سجاد (ع) با ترجمه فارسي

المقدمه
بِسْمِ اللّهِ الرّحْمَنِ الرّحِيمِ‏  > حَدّثَنَا السّيّدُ الْأَجَلّ، نَجْمُ الدّينِ، بَهَاءُ الشّرَفِ، أَبُو الْحَسَنِ مُحَمّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيّ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ يَحْيَى الْعَلَوِيّ‏ٌ الْحُسَيْنِيّ‏ٌ رَحِمَهُ اللّهُ.
قَالَ أَخْبَرَنَا الشّيْخُ السّعِيدُ، أَبُو عَبْدِ اللّهِ مُحَمّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَهْرَيَارَ، الْخَازِنُ لِخِزَانَهِ مَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السّلَامُ فِي شَهْرِ رَبِيعٍ الْأَوّلِ مِنْ سَنَهِ سِتّ عَشْرَهَ وَ خَمْسِمِائَهٍ قِرَاءَهً عَلَيْهِ وَ أَنَا أَسْمَعُ.
قَالَ سَمِعْتُهَا عَنِ الشّيْخِ الصّدُوقِ، أَبِي مَنْصُورٍ مُحَمّدِ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعُكْبَرِيّ الْمُعَدّلِ رَحِمَهُ اللّهُ عَنْ أَبِي الْمُفَضّلِ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ بْنِ الْمُطّلِبِ الشّيْبَانِيّ‏
قَالَ حَدّثَنَا الشّرِيفُ، أَبُو عَبْدِ اللّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِمُ السّلَامُ‏
قَالَ حَدّثَنَا عَبْدُ اللّهِ بْنُ عُمَرَ بْنِ خَطّابٍ الزّيّاتُ سَنَهَ خَمْسٍ وَ سِتّينَ وَ مِائَتَيْنِ‏
قَالَ حَدّثَنِي خَالِي عَلِيّ بْنُ النّعْمَانِ الْأَعْلَمُ‏
قَالَ حَدّثَنِي عُمَيْرُ بْنُ مُتَوَكّلٍ الثّقَفِيّ الْبَلْخِيّ عَنْ أَبِيهِ مُتَوَكّلِ بْنِ هَارُونَ.
قَالَ لَقِيتُ يَحْيَى بْنَ زَيْدِ بْنِ عَلِيّ‏ٍ عَلَيْهِ السّلَامُ وَ هُوَ مُتَوَجّهٌ إِلَى خُرَاسَانَ بَعْدَ قَتْلِ أَبِيهِ فَسَلّمْتُ عَلَيْهِ‏
فَقَالَ لِي مِنْ أَيْنَ أَقْبَلْتَ قُلْتُ مِنَ الْحَجّ‏
فَسَأَلَنِي عَنْ أَهْلِهِ وَ بَنِي عَمّهِ بِالْمَدِينَهِ وَ أَحْفَى السّؤَالَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمّدٍ عَلَيْهِ السّلَامُ فَأخْبَرْتُهُ بِخَبَرِهِ وَ خَبَرِهِمْ وَ حُزْنِهِمْ عَلَى أَبِيهِ زَيْدِ بْنِ عَلِيّ‏ٍ عَلَيْهِ السّلَامُ‏
فَقَالَ لِي قَدْ كَانَ عَمّي مُحَمّدُ بْنُ عَلِيّ‏ٍ عَلَيْهِ السّلَامُ أَشَارَ عَلَى أَبِي بِتَرْكِ الْخُرُوجِ وَ عَرّفَهُ إِنْ هُوَ خَرَجَ وَ فَارَقَ الْمَدِينَهَ مَا يَكُونُ إِلَيْهِ مَصيرُ أَمْرِهِ فَهَلْ لَقِيتَ ابْنَ عَمّي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمّدٍ عَلَيْهِ السّلَامُ قُلْتُ نَعَمْ.
قَالَ فَهَلْ سَمِعْتَهُ يَذْكُرُ شَيْئاً مِنْ أَمْرِي قُلْتُ نَعَمْ.
قَالَ بِمَ ذَكَرَنِي خَبّرْنِي، قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أُحِبّ أَنْ أَسْتَقْبِلَكَ بِمَا سَمِعْتُهُ مِنْهُ.
فَقَالَ أَ بِالْمَوْتِ تُخَوّفُنِي هَاتِ مَا سَمِعْتَهُ، فَقُلْتُ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنّكَ تُقْتَلُ وَ تُصْلَبُ كَمَا قُتِلَ أَبُوكَ وَ صُلِبَ‏
فَتَغَيّرَ وَجْهُهُ وَ قَالَ يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمّ الْكِتابِ، يَا مُتَوَكّلُ إِنّ اللّهَ عَزّ وَ جَلّ أَيّدَ هَذَا الْأَمْرَ بِنَا وَ جَعَلَ لَنَا الْعِلْمَ وَ السّيْفَ فَجُمِعَا لَنَا وَ خُصّ بَنُو عَمّنَا بِالْعِلْمِ وَحْدَهُ.
فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاءَكَ إِنّي رَأَيْتُ النّاسَ إِلَى ابْنِ عَمّكَ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السّلَامُ أَمْيَلَ مِنْهُمْ إِلَيْكَ وَ إِلَى أَبِيكَ‏
فَقَالَ إِنّ عَمّي مُحَمّدَ بْنَ عَلِيّ‏ٍ وَ ابْنَهُ جَعْفَراً عَلَيْهِمَا السّلَامُ دَعَوَا النّاسَ إِلَى الْحَيَاهِ وَ نَحْنُ دَعَوْنَاهُمْ إِلَى الْمَوْت‏
فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ أَ هُمْ أَعْلَمُ أَمْ أَنْتُمْ فَأَطْرَقَ إِلَى الْأَرْضِ مَلِيّاً ثُمّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ كُلّنَا لَهُ عِلْمٌ غَيْرَ أَنّهُمْ يَعْلَمُونَ كُلّ مَا نَعْلَمُ، وَ لا نَعْلَمُ كُلّ مَا يَعْلَمُونَ‏
ثُمّ قَالَ لِي أَ كَتَبْتَ مِنِ ابْنِ عَمّي شَيْئاً قُلْتُ نَعَمْ‏
قَالَ أَرِنِيهِ فَأَخْرَجْتُ إِلَيْهِ وُجُوهاً مِنَ الْعِلْمِ وَ أَخْرَجْتُ لَهُ دُعَاءً أَمْلَاهُ عَلَيّ أَبُو عَبْدِ اللّهِ عَلَيْهِ السّلَامُ وَ حَدّثَنِي أَنّ أَبَاهُ مُحَمّدَ بْنَ عَلِيّ‏ٍ عَلَيْهِمَا السّلَامُ أَمْلَاهُ عَلَيْهِ وَ أَخْبَرَهُ أَنّهُ مِنْ دُعَاءِ أَبِيهِ عَلِيّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السّلَامُ مِنْ دُعَاءِ الصّحِيفَهِ الْكَامِلَهِ
فَنَظَرَ فِيهِ يَحْيَى حَتّى أَتَى عَلَى آخِرِهِ، وَ قَالَ لِي أَ تَأْذَنُ فِي نَسْخِهِ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ أَ تَسْتَأْذِنُ فِيمَا هُوَ عَنْكُمْ‏
فَقَالَ أَمَا لَأُخْرِجَنّ إِلَيْكَ صَحِيفَهً مِنَ الدّعَاءِ الْكَامِلِ مِمّا حَفِظَهُ أَبِي عَنْ أَبِيهِ وَ إِنّ أَبِي أَوْصَانِي بِصَوْنِهَا وَ مَنْعِهَا غَيْرَ أَهْلِهَا.
قَالَ عُمَيْرٌ قَالَ أَبِي فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَقَبّلْتُ رَأْسَهُ، وَ قُلْتُ لَهُ وَ اللّهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ إِنّي لَأَدِينُ اللّهَ بِحُبّكُمْ وَ طَاعَتِكُمْ، وَ إِنّي لَأَرْجُو أَنْ يُسْعِدَنِي فِي حَيَاتِي وَ مَمَاتِي بِوَلَايَتِكُمْ‏
فَرَمَى صَحِيفَتِيَ الّتِي دَفَعْتُهَا إِلَيْهِ إِلَى غُلَامٍ كَانَ مَعَهُ وَ قَالَ اكْتُبْ هَذَا الدّعَاءَ بِخَطٍّ بَيّنٍ حَسَنٍ وَ اعْرِضْهُ عَلَيّ لَعَلّي أَحْفَظُهُ فَإِنّي كُنْتُ أَطْلُبُهُ مِنْ جَعْفَرٍ حَفِظَهُ اللّهُ فَيَمْنَعُنِيهِ.
قَالَ مُتَوَكّلٌ فَنَدِمْتُ عَلَى مَا فَعَلْتُ وَ لَمْ أَدْرِ مَا أَصْنَعُ، وَ لَمْ يَكُنْ أَبُو عَبْدِ اللّهِ عَلَيْهِ السّلَامُ تَقَدّمَ إِلَيّ أَلّا أَدْفَعَهُ إِلَى أَحَدٍ.
ثُمّ دَعَا بِعَيْبَهٍ فَاسْتَخْرَجَ مِنْهَا صَحِيفَهً مُقْفَلَهً مَخْتُومَهً فَنَظَرَ إِلَى الْخَاتَمِ وَ قَبّلَهُ وَ بَكَى، ثُمّ فَضّهُ وَ فَتَحَ الْقُفْلَ، ثُمّ نَشَرَ الصّحِيفَهَ وَ وَضَعَهَا عَلَى عَيْنِهِ وَ أَمَرّهَا عَلَى وَجْهِهِ.
وَ قَالَ وَ اللّهِ يَا مُتَوَكّلُ لَوْ لَا مَا ذَكَرْتَ مِنْ قَوْلِ ابْنِ عَمّي إِنّنِي أُقْتَلُ وَ أُصْلَبُ لَمَا دَفَعْتُهَا إِلَيْكَ وَ لَكُنْتُ بِهَا ضَنِيناً.
وَ لَكِنّي أَعْلَمُ أَنّ قَوْلَهُ حَقّ‏ٌ أَخَذَهُ عَنْ آبَائِهِ وَ أَنّهُ سَيَصِحّ فَخِفْتُ أَنْ يَقَعَ مِثْلُ هَذَا الْعِلْمِ إِلَى بَنِي أُمَيّهَ فَيَكْتُمُوهُ وَ يَدّخِرُوهُ فِي خَزَائِنِهِمْ لِأَنْفُسِهِمْ.
فَاقْبِضْهَا وَ اكْفِنِيهَا وَ تَرَبّصْ بِهَا فَإِذَا قَضَى اللّهُ مِنْ أَمْرِي وَ أَمْرِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ مَا هُوَ قَاضٍ فَهِيَ أَمَانَهٌ لِي عِنْدَكَ حَتّى تُوصِلَهَا إِلَى ابْنَيْ عَمّي مُحَمّدٍ وَ إِبْرَاهِيمَ ابْنَيْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيّ‏ٍ عَلَيْهِمَا السّلَامُ فَإِنّهُمَا الْقَائِمَانِ فِي هَذَا الْأَمْرِ بَعْدِي.
قَالَ الْمُتَوَكّلُ فَقَبَضْتُ الصّحِيفَهَ فَلَمّا قُتِلَ يَحْيَى بْنُ زَيْدٍ صِرْتُ إِلَى الْمَدِينَهِ فَلَقِيتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ عَلَيْهِ السّلَامُ فَحَدّثْتُهُ الْحَدِيثَ عَنْ يَحْيَى، فَبَكَى وَ اشْتَدّ وَجْدُهُ بِهِ.
وَ قَالَ رَحِمَ اللّهُ ابْنَ عَمّي وَ أَلْحَقَهُ بِ‏آبَائِهِ وَ أَجْدَادِهِ.
وَ اللّهِ يَا مُتَوَكّلُ مَا مَنَعَنِي مِنْ دَفْعِ الدّعَاءِ إِلَيْهِ إِلّا الّذِي خَافَهُ عَلَى صَحِيفَهِ أَبِيهِ، وَ أَيْنَ الصّحِيفَهُ فَقُلْتُ هَا هِيَ، فَفَتَحَهَا وَ قَالَ هَذَا وَ اللّهِ خَطّ عَمّي زَيْدٍ وَ دُعَاءُ جَدّي عَلِيّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السّلَامُ‏
ثُمّ قَالَ لِابْنِهِ قُمْ يَا إِسْمَاعِيلُ فَأْتِنِي بِالدّعَاءِ الّذِي أَمَرْتُكَ بِحِفْظِهِ وَ صَوْنِهِ، فَقَامَ إِسْمَاعِيلُ فَأَخْرَجَ صَحِيفَهً كَأَنّهَا الصّحِيفَهُ الّتِي دَفَعَهَا إلَيّ يَحْيَى بْنُ زَيْدٍ
فَقَبّلَهَا أَبُو عَبْدِ اللّهِ وَ وَضَعَهَا عَلَى عَيْنِهِ وَ قَالَ هَذَا خَطّ أَبِي وَ إِمْلَاءُ جَدّي عَلَيْهِمَا السّلَامُ بِمَشْهَدٍ مِنّي.
فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ إِنْ رَأَيْتَ أَنْ أَعْرِضَهَا مَعَ صَحِيفَهِ زَيْدٍ وَ يَحْيَى فَأَذِنَ لِي فِي ذَلِكَ وَ قَالَ قَدْ رَأَيْتُكَ لِذَلِكَ أَهْلًا
فَنَظَرْتُ وَ إِذَا هُمَا أَمْرٌ وَاحِدٌ وَ لَمْ أَجِدْ حَرْفاً مِنْها يُخَالِفُ مَا فِي الصّحِيفَهِ الْأُخْرَى‏
ثُمّ اسْتَأْذَنْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ عَلَيْهِ السّلَامُ فِي دَفْعِ الصّحِيفَهِ إِلَى ابْنَيْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ الْحَسَنِ، فَقَالَ إِنّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها، نَعَمْ فَادْفَعْهَا إِلَيْهِمَا.
فَلَمّا نَهَضْتُ لِلِقَائِهِمَا قَالَ لِي مَكَانَكَ.
ثُمّ وَجّهَ إِلَى مُحَمّدٍ وَ إِبْرَاهِيمَ فَجَاءَا فَقَالَ هَذَا مِيرَاثُ ابْنِ عَمّكُمَا يَحْيَى مِنْ أَبِيهِ قَدْ خَصّكُمْ بِهِ دُونَ إِخْوَتِهِ وَ نَحْنُ مُشْتَرِطُونَ عَلَيْكُمَا فِيهِ شَرْطاً.
فَقَالَا رَحِمَكَ اللّهُ قُلْ فَقَوْلُكَ الْمَقْبُولُ‏
فَقَالَ لا تَخْرُجَا بِهَذِهِ الصّحِيفَهِ مِنَ الْمَدِينَهِ
قَالَا وَ لِمَ ذَاكَ‏
قَالَ إِنّ ابْنَ عَمّكُمَا خَافَ عَلَيْهَا أَمْراً أَخَافُهُ أَنَا عَلَيْكُمَا.
قَالَا إِنّمَا خَافَ عَلَيْهَا حِينَ عَلِمَ أَنّهُ يُقْتَلُ.
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ عَلَيْهِ السّلَامُ وَ أَنْتُمَا فَلَا تَأْمَنّا فَوَاللّهِ إِنّي لَأَعْلَمُ أَنّكُمَا سَتَخْرُجَانِ كَمَا خَرَجَ، وَ سَتُقْتَلَانِ كَمَا قُتِلَ.
فَقَامَا وَ هُمَا يَقُولَانِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوّهَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِيّ الْعَظِيمِ.
فَلَمّا خَرَجَا قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللّهِ عَلَيْهِ السّلَامُ يَا مُتَوَكّلُ كَيْفَ قَالَ لَكَ يَحْيَى إِنّ عَمّي مُحَمّدَ بْنَ عَلِيّ‏ٍ وَ ابْنَهُ جَعْفَراً دَعَوَا النّاسَ إِلَى الْحَيَاهِ وَ دَعَوْنَاهُمْ إِلَى الْمَوْت‏
قُلْتُ نَعَمْ أَصْلَحَكَ اللّهُ قَدْ قَالَ لِيَ ابْنُ عَمّكَ يَحْيَى ذَلِكَ‏
فَقَالَ يَرْحَمُ اللّهُ يَحْيَى، إِنّ أَبِي حَدّثَنِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدّهِ عَنْ عَلِيّ‏ٍ عَلَيْهِ السّلَامُ أَنّ رَسُولَ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَخَذَتْهُ نَعْسَهٌ وَ هُوَ عَلَى مِنْبَرِهِ.
فَرَأَى فِي مَنَامِهِ رِجَالًا يَنْزُونَ عَلَى مِنْبَرِهِ نَزْوَ الْقِرَدَهِ يَرُدّونَ النّاسَ عَلَى أَعْقَابِهِمُ الْقَهْقَرَى‏
فَاسْتَوَى رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جَالِساً وَ الْحُزْنُ يُعْرَفُ فِي وَجْهِهِ.
فَأَتَاهُ جِبْرِيلُ عَلَيْهِ السّلَامُ بِهَذِهِ الْ‏آيَهِ «وَ ما جَعَلْنَا الرّؤْيَا الّتِي أَرَيْناكَ إِلّا فِتْنَهً لِلنّاسِ وَ الشّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلّا طُغْياناً كَبِيراً» يَعْنِي بَنِي أُمَيّهَ.
قَالَ يَا جِبْرِيلُ أَ عَلَى عَهْدِي يَكُونُونَ وَ فِي زَمَنِي‏
قَالَ لَا، وَ لَكِنْ تَدُورُ رَحَى الْإِسْلَامِ مِنْ مُهَاجَرِكَ فَتَلْبَثُ بِذَلِكَ عَشْراً، ثُمّ تَدُورُ رَحَى الْإِسْلامِ عَلَى رَأْسِ خَمْسَهٍ وَ ثَلَاثِينَ مِنْ مُهَاجَرِكَ فَتَلْبَثُ بِذَلِكَ خَمْساً، ثُمّ لَا بُدّ مِنْ رَحَى ضَلَالَهٍ هِيَ قَائِمَهٌ عَلَى قُطْبِهَا، ثُمّ مُلْكُ الْفَرَاعِنَهِ
قَالَ وَ أَنْزَلَ اللّهُ تَعَالَى فِي ذَلِكَ «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَهِ الْقَدْرِ، وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَهُ الْقَدْرِ، لَيْلَهُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» تَمْلِكُهَا بَنُو أُمَيّهَ لَيْسَ فِيهَا لَيْلَهُ الْقَدْرِ.
قَالَ فَأَطْلَعَ اللّهُ عَزّ وَ جَلّ نَبِيّهُ عَلَيْهِ السّلَامُ أَنّ بَنِي أُمَيّهَ تَمْلِكُ سُلْطَانَ هَذِهِ الْأُمّهِ وَ مُلْكَهَا طُولَ هَذِهِ الْمُدّهِ
فَلَوْ طَاوَلَتْهُمُ الْجِبَالُ لَطَالُوا عَلَيْهَا حَتّى يَأْذَنَ اللّهُ تَعَالَى بِزَوَالِ مُلْكِهِمْ، وَ هُمْ فِي ذَلِكَ يَسْتَشْعِرُونَ عَدَاوَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ بُغْضَنَا.
أَخْبَرَ اللّهُ نَبِيّهُ بِمَا يَلْقَى أَهْلُ بَيْتِ مُحَمّدٍ وَ أَهْلُ مَوَدّتِهِمْ وَ شِيعَتُهُمْ مِنْهُمْ فِي أَيّامِهِمْ وَ مُلْكِهِمْ.
قَالَ وَ أَنْزَلَ اللّهُ تَعَالَى فِيهِمْ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الّذِينَ بَدّلُوا نِعْمَتَ اللّهِ كُفْراً وَ أَحَلّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ».
وَ نِعْمَهُ اللّهِ مُحَمّدٌ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ، حُبّهُمْ إِيمَانٌ يُدْخِلُ الْجَنّهَ، وَ بُغْضُهُمْ كُفْرٌ وَ نِفَاقٌ يُدْخِلُ النّارَ
فَأَسَرّ رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذَلِكَ إِلَى عَلِيّ‏ٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ.
قَالَ ثُمّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ عَلَيْهِ السّلَامُ مَا خَرَجَ وَ لَا يَخْرُجُ مِنّا أَهْلَ الْبَيْتِ إِلَى قِيَامِ قَائِمِنَا أَحَدٌ لِيَدْفَعَ ظُلْماً أَوْ يَنْعَشَ حَقّاً إلّا اصْطَلَمَتْهُ الْبَلِيّهُ، وَ كَانَ قِيَامُهُ زِيَادَهً فِي مَكْرُوهِنَا وَ شِيعَتِنَا.
قَالَ الْمُتَوَكّلُ بْنُ هَارُونَ ثُمّ أَمْلَى عَلَيّ أَبُو عَبْدِ اللّهِ عَلَيْهِ السّلَامُ الْأَدْعِيَهَ وَ هِيَ خَمْسَهٌ وَ سَبْعُونَ بَاباً، سَقَطَ عَنّي مِنْهَا أَحَدَ عَشَرَ بَاباً، وَ حَفِظْتُ مِنْهَا نَيّفاً وَ سِتّينَ بَاباً
وَ حَدّثَنَا أَبُو الْمُفَضّلِ قَالَ وَ حَدّثَنِي مُحَمّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ رُوزْبِهَ أَبُو بَكْرٍ الْمَدَائِنِيّ الْكَاتِبُ نَزِيلُ الرّحْبَهِ فِي دَارِهِ‏
قَالَ حَدّثَنِي مُحَمّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُسْلِمٍ الْمُطَهّرِيّ‏
قَالَ حَدّثَنِي أَبِي عَنْ عُمَيْرِ بْنِ مُتَوَكّلٍ الْبَلْخِيّ عَنْ أَبِيهِ الْمُتَوَكّلِ بْنِ هَارُونَ‏
قَالَ لَقِيتُ يَحْيَى بْنَ زَيْدِ بْنِ عَلِيّ‏ٍ عَلَيْهِمَا السّلَامُ فَذَكَرَ الْحَدِيثَ بِتَمَامِهِ إِلَى رُؤْيَا النّبِيّ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الّتِي ذَكَرَهَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ آبَائِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ‏
وَ فِي رِوَايَهِ الْمُطَهّرِيّ ذِكْرُ الْأَبْوَابِ وَ هِيَ – التّحْمِيدُ لِلّهِ عَزّ وَ جَلّ – الصّلَاهُ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ – الصّلَاهُ عَلَى حَمَلَهِ الْعَرْشِ – الصّلَاهُ عَلَى مُصَدّقِي الرّسُلِ – دُعَاؤُهُ لِنَفْسِهِ وَ خَاصّتِهِ – دُعَاؤُهُ عِنْدَ الصّبَاحِ وَ الْمَسَاءِ – دُعَاؤُهُ فِي الْمُهِمّاتِ – دُعَاؤُهُ فِي الِاسْتِعَاذَهِ – دُعَاؤُهُ فِي الِاشْتِيَاقِ – دُعَاؤُهُ فِي اللّجَإِ إِلَى اللّهِ تَعَالَى – دُعَاؤُهُ بِخَوَاتِمِ الْخَيْرِ – دُعَاؤُهُ فِي الِاعْتِرَافِ – دُعَاؤُهُ فِي طَلَبِ الْحَوَائِجِ – دُعَاؤُهُ فِي الظّلَامَاتِ – دُعَاؤُهُ عِنْدَ الْمَرَضِ – دُعَاؤُهُ فِي الِاسْتِقَالَهِ – دُعَاؤُهُ عَلَى الشّيْطَانِ – دُعَاؤُهُ فِي الْمَحْذُورَات‏
– دُعَاؤُهُ فِي الِاسْتِسْقَاءِ – دُعَاؤُهُ فِي مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ – دُعَاؤُهُ إِذَا حَزَنَهُ أَمْرٌ – دُعَاؤُهُ عِنْدَ الشّدّهِ – دُعَاؤُهُ بِالْعَافِيَهِ – دُعَاؤُهُ لِأَبَوَيْهِ – دُعَاؤُهُ لِوُلْدِهِ – دُعَاؤُهُ لِجِيرَانِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ – دُعَاؤُهُ لِأَهْلِ الثّغُورِ – دُعَاؤُهُ فِي التّفَزّعِ – دُعَاؤُهُ إِذَا قُتّرَ عَلَيْهِ الرّزْقُ – دُعَاؤُهُ فِي الْمَعُونَهِ عَلَى قَضَاءِ الدّيْنِ – دُعَاؤُهُ بِالتّوْبَهِ – دُعَاؤُهُ فِي صَلَاهِ اللّيْلِ – دُعَاؤُهُ فِي الِاسْتِخَارَهِ – دُعَاؤُهُ إِذَا ابْتُلِيَ أَوْ رَأَى مُبْتَلًى بِفَضِيحَهٍ بِذَنْبٍ – دُعَاؤُهُ فِي الرّضَا بِالْقَضَاءِ – دُعَاؤُهُ عِنْدَ سَمَاعِ الرّعْدِ – دُعَاؤُهُ فِي الشّكْرِ – دُعَاؤُهُ فِي الِاعْتِذَارِ – دُعَاؤُهُ فِي طَلَبِ الْعَفْوِ – دُعَاؤُهُ عِنْدَ ذِكْرِ الْمَوْت‏
– دُعَاؤُهُ فِي طَلَبِ السّتْرِ وَ الْوِقَايَهِ – دُعَاؤُهُ عِنْدَ خَتْمِهِ الْقُرْآنَ – دُعَاؤُهُ إِذَا نَظَرَ إِلَى الْهِلَالِ – دُعَاؤُهُ لِدُخُوْلِ شَهْرِ رَمَضَانَ – دُعَاؤُهُ لِوَدَاعِ شَهْرِ رَمَضَانَ – دُعَاؤُهُ فِي عِيدِ الْفِطْرِ وَ الْجُمُعَهِ – دُعَاؤُهُ فِي يَوْمِ عَرَفَهَ – دُعَاؤُهُ فِي يَوْمِ الْأَضْحَى وَ الْجُمُعَهِ – دُعَاؤُهُ فِي دَفْعِ كَيْدِ الْأَعْدَاءِ – دُعَاؤُهُ فِي الرّهْبَهِ – دُعَاؤُهُ فِي التّضَرّعِ وَ الِاسْتِكَانَهِ – دُعَاؤُهُ فِي الْإِلْحَاحِ – دُعَاؤُهُ فِي التّذَلّلِ – دُعَاؤُهُ فِي اسْتِكْشَافِ الْهُمُومِ‏
وَ بَاقِي الْأَبْوَابِ بِلَفْظِ أَبِي عَبْدِ اللّهِ الْحَسَنِيّ رَحِمَهُ اللّهُ‏
حَدّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمّدٍ الْحَسَنِيّ‏
قَالَ حَدّثَنَا عَبْدُ اللّهِ بْنُ عُمَرَ بْنِ خَطّابٍ الزّيّات‏
قَالَ حَدّثَنِي خَالِي عَلِيّ بْنُ النّعْمَانِ الْأَعْلَمُ‏
قَالَ حَدّثَنِي عُمَيْرُ بْنُ مُتَوَكّلٍ الثّقَفِيّ الْبَلْخِيّ عَنْ أَبِيهِ مُتَوَكّلِ بْنِ هَارُونَ‏
قَالَ أَمْلَى عَلَيّ سَيّدِي الصّادِقُ، أَبُو عَبْدِ اللّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمّدٍ
قَالَ أَمْلَى جَدّي عَلِيّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَى أَبِي مُحَمّدِ بْنِ عَلِيّ‏ٍ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ السّلَامُ بِمَشْهَدٍ مِنّي.
ترجمه :


زنـدگيـنـامـه عـلـمـاء

۲۸ بازديد
زندگينامه شيخ جعفر مجتهدي (ره )

جناب شيخ جعفر مجتهدي در اول بهمن ماه ۱۳۰۳ هـ.ش در خانواده‌اي متدين و مرفه در شهر تبريز ديده به جهان گشودند.

زندگينامه آيت الله محمد تقي بهجت (ره)

آيت الله العظمي محمد بهجت فومني در اواخر سال ۱۳۳۴ ه.ق. در خانواده اي ديندار و تقوا پيشه، در شهر مذهبي فومن واقع دراستان گيلان، چشم به جهان گشود. هنوز ۱۶ ماه از عمرش نگذشته بود كه مادرش را از...

زندگي نامه آيت الله سيد علي قاضي طباطبايي

حاج سيد علي آقا قاضي فرزند حاج سيد حسين قاضي است. ايشان در سيزدهم ماه ذي الحجه الحرام سال ۱۲۸۲ هـ.ق. از بطن دختر حاج ميرزا محسن قاضي، در تبريز متولد شد

آيتي از حق

آيت ا… حاج ميرزا عبدالكريم حق‎شناس تهراني در سال ۱۲۹۸ شمسي در خانواده اي متدين در تهران متولد شدند. نام پدرشان علي و نام خانوادگي‎شان صفاكيش بود.

مرحوم ميرزا جواد آقا تهراني و ۱۴ گلوله به نيت ۱۴ معصوم (ع)

هر وقت به مشهد مي‌آمديم پدرم مرا به ديدن او مي‌برد. كوچه باريكي بود در يكي از محله‌هاي قديمي. نمي‌دانم چرا وقتي وارد كوچه مي‌شديم بوي سيب همه مشامم را پر مي‌كرد. آنقدر از اين رايحه خوشم مي‌آمد كه دلم...

دانلود نرم افزار رجبعلي خياط براي موبايل

در اين قسمت نرم افزار مرحوم رجبعلي خياط را براي شما قرار داديم از قسمت هاي مختلف اين نرم افزار مي توان به زندگي نامه، اخلاق، سيره، كمالات، مصاحبه هاي استاد اشاره كرد. فرمت فايل جار مي باشد   دانلود...

جديت در كار رمز موفقيت

يكي از دانشجويان دكتر حسابي به ايشان گفت : شما سه ترم است كه مرا از اين درس مي اندازيد . من كه نمي خواهم موشك هوا كنم . مي خواهم در روستايمان معلم شوم . دكتر جواب داد :...

كرامات امام خميني(ره)

كرامات اينها امامان من هستندقبل از ازدواج با امام من خوابهاي متبرك مي ديدم، خواب هايي مي ديدم كه فهميدم اين ازدواج مقدر است. آن خوابي كه دفعه آخري ديدم و كار تمام شد حضرت رسول (ص) امير المؤمنين (ع)...

برترين عالمان در زمان غيبت

مبلغين دين كه نشر معارف اسلامي، گسترش دين و تربيت انسان هاي پارسا و عامل به دستورات اسلامي، مهمترين وجهه همت و عميق ترين آرمان دروني آنان است، گه گاه در خلوت باخداي خويش به اين مي انديشند كه در...

عنايات امام زمان(ع) به علما و انديشمندان

فقها، مراجع و علماي با تقواي شيعه همواره مورد عنايت ويژه حضرت بقيه اللّه (ع) بوده اند؛ به نحوي كه گروهي از آن بزرگواران به شرف بزرگ درك حضور مبارك آن حضرت نايل شده يا صداي ملكوتي و نغمه دلنواز...


پروتكل هاي ۲۴ گانه صهيون

۳۵ بازديد

پروتكل هاي ۲۴ گانه صهيون

چنيدن سال پيش صهيون ها دور هم جمع شدند و اساس نامه اي را تاليف كردند كه طي آن قرار است بر دنيا مسلط شوند . اگر اشتباه نشود اين پروتكل ها در روزنامه ها آن زمان منتشر شد و بعد از اين كه صهيون ها به خود آمدند دريافتند كه انتشار اين پروتكل ها به ضررشان است . بنابر اين سعي در جمع آوري آن كردند اما به هر شكل اين پروتكل ها در جهان پخش شد و در دهه ۱۳۷۰ در روزنامه هاي كشور منتشر شد .

اين پروتكل ها منبع خوبي براي محققين نظام سلطه و فراماسونري است تا قدرت تحليلشان بالا تر رود:

 

پروتكل شماره ۱

* مى خواهيم فارغ از هرگونه لفاظى و عبارت پردازى و تنها از طريق مقايسه و استنتاج، حقايق محيط اطرافمان را مورد بررسى و مداقه قرار دهيم.
* مى خواهيم سيستمى را كه ما در آن زندگى مى كنيم از دونقطه نظر يعنى از نظر يهوديها) صهيونيستها( و از نظر غيريهوديها)غيرصهيونيستها( مورد ارزيابى قرار دهيم.
* شمار انسانهايى كه داراى غرايز بد و شيطانى هستند، برشمار كسانى كه داراى غرايز خوب هستند ، پيشى مى گيرد. لذا، براى آنكه بتوان بر انسانها حكومت كرد، بايد به اعمال زور و خشونت و ترور توسل جست. هر انسانى مى خواهد ديكتاتور بشود، زور بگويد و اگر بتواند، رفاه و خوشبختى مردم را فداى خواسته ها و آمال خود گرداند.

* اما چه عواملى اين جانور درنده را كه اسمش انسان گذاشته اند، از خشونت باز مى دارد؟

* از زمانى كه حيات اجتماعى آدميان آغازگشت، فشارها، رفتارهاى ظالمانه و حيوان صفتانه اى از سوى فرمانروايان باعث شد كه توده هاى مردم تحت سلطه درآيند و مطيع فرمانروايان خود شوند. آنگاه باا وضع قوانينى كه در واقع همان چهره تغييريافته زور و تهديد هستند، آدميان به زير سلطه درآمدند و من در اينجا.، مى خواهم بگويم كه طبق قانون طبيعت حق يعنى اعمال زور و فشار.
* آزادى سياسى تنها يك نظريه است نه يك واقعيت . لذا آدمى بايد بداند كه چگونه از واژه آزادى سياسى براى فريب توده ها استفاده كند و سپس آن را براى درهم شكستن قدرت حزب حاكم بكارگيرد .
البته اگر حزب حاكم قبلا خود از چنين شيوه اى براى دستيابى به قدرت استفاده كرده باشد، بهتر مى توان همين شيوه را در مورد او بكار برد. به كمك واژه به اصطلاح آزادى مى توان همين شيوه را در مورد او بكار برد. به كمك واژه به اصطلاح آزادى مى توان پايه هاى حزب حاكم را سست و لرزان ساخت و بى اعتباريش را به توده مردم نشان داد. از آنجا كه توده ناآگاه نمى تواند حتى يك روز هم بدون راهنما و رهبر هدفهايش را خود راهبرى نمايد، لذا به آسانى رهبرى حزب جديد را مى پذيرد و بدين سان رژيم قديم جاى خود را به رژيم جديد مى دهد.

* هنگامى كه ما به قدرت رسيديم، يعنى قدرت را از چنگ فرمانروايانى كه با استفاده از واژه آزادى بر مردم حكومت مى كنند، خارج ساختيم، طلا جاى قدرت را خواهد گرفت. بنياد نهادن حكومت براساس آزادى غيرممكن است. زيرا كسى نمى تواند آزادى را در متعارف و متعادل ترين نوع آن بكارگيرد . اگر صرف اً براى مدت كوتاهى مردم را در اداره امور خويش آزاد بگذاريم تا هر كس فرمانرواى خويش بشود ، ديرى نخواهد پاييد كه انسجام امور از هم گسيخته مى شود و مردم دست به كشتار همديگر مى زنند و از دولت چيزى جز تلى خاكستر به جاى نخواهد ماند.

* خواه دولتها در اثر ضعف داخلى متلاشى شوند و خواه در اثر چيرگى دشمنان خارجى از بين بروند ، سرانجام زير نفوذ ما قرار خواهند گرفت. زيرا سرمايه، كه به مثابه ريسمان محكمى است ، در دست ماست . دولتهايى كه به اين ريسمان محكم چنگ نمى زنند، سقوطشان حتمى خواهد بود.

* آنهايى كه آزادمنشانه مى انديشند، ممكن است به سياستى كه ما در بالا خطوط اصلى آن را ترسيم كرديم، ايراد بگيرند و آن را غيراخلاقى تلقى كنند. ولى در پاسخ ايراد آنها، ما اين سؤال را مطرح مى كنيم: اگر هر دولتى دو نوع دشمن داشته باشد و براى از بين بردن دشمن خارجى به او اجازه داده شود كه براى نابودى دشمن از هر روشى استفاده كند، يعنى مثلا دشمن را غافلگير كرده و شبانه به اردوگاه او بزند و او را در هم بكوبد آنگاه اين عمل را روش غيراخلاقى مى ناميد؟ به همين قياس نابودى دولتهاى حاضر به دست ما كه مخرب رفاه عمومى هستند، عملى غيراخلاقى تلقى مى شود؟

* آيا آدم معقولى پيدا مى شود كه فكر كند مى توان از طريق بحث و استدلال با مردم عامى كه قدرت استدلالشان سطحى است، كنار آمد؟ كنار آمدن با توده مردم فقط با دست گذاشتن روى عواطف و اعتقادات آنها مقدور و ممكن است. اگر بخواهيم با اين دسته از مردم كه فهم سياسى ندارند، از طريق استدلال و بحث كنار بياييم، جز آنكه تخم هرج و مرج را بپاشيم كار ديگرى نمى توانيم بكنيم.
* ميان سياست و اخلاق هيچگونه وجه اشتراكى نيست. فرمانروايى كه متكى به اخلاق باشد، نمى تواند سياستمدارى كار كشته و ماهر از آب درآيد و نتيجتاً پايه هاى قدرت سياسى او متزلزل خواهد گشت. آنهايى كه مى خواهند گام در وادى سياست بگذارند، بايد هم نيرنگ باز باشند و هم بتوانند ديگران را متقاعد كنند .صفاتى چون درستكارى و راستگويى خطرى بزرگ براى سياست بشمار مى روند. زيرا چنين صفاتى شديدتر از هر دشمنى، فرمانروا از اريكه حكمرانى به زير مى كشند . البته فرمانروايان جوامع غيرصهيونيست بايد چنين صفاتى را دارا باشند تا هر چه زودتر از پاى درآيندو تسليم م ا شوند . ولى در نظام سياسى جوامع صهيونيستى، قيودات اخلاقى نبايد وجود داشته باشد.

حق يعنى زور

* به اعتقاد ما حق يعنى اعمال زور. واژه حق واژه اى ذهنى است كه به هيچ وجه جنبه عينيت به خود نمى گيرد. در نظام سياسى ما حق اين چنين تعبير مى شود: هر آنچه را كه مى خواهم به من بده زيرا من از تو قوى ترم. نيازى نيست كه ثابت كنم حق از آن كيست.

حق از كجا شروع مى شود و به كجا ختم مى شود؟

* در هر دولتى كه قدرت به طور نامطلوبى سازمان يافته باشد، قوانين و مقررات، اعتبارشان را از دست داده، دستخوش طوفان حوادث مى شوند و سرانجام ليبراليسم پديد مى آيد. طبق قانون حكومت اقويا ، بايد تمام مقررات و قوانين را متلاشى سازيم و براى آنهايى كه داوطلبانه از ليبراليسم دست كشيده اند و تسليم ما شده اند، منجى شويم.
* در شرايط كنونى كه تمام قدرت هاى جهان داراى پايه هاى لرزانى هستند، قدرت سياسى ما داراى پايه هاى استوارى است. زيراوجود آن محسوس نيست. زمانى قدرت ما تجلى خواهد كرد كه هيچگونه خطرى آن راتهديد نكند.
* قدرتهاى سياسى جهان به سبب اعمال ليبراليسم دچار مشكلات شديدى هستند. وظيفه ما اين است كه فارغ از اينگونه مشكلات، به فكر پى ريزى حكومت آينده خود باشيم. ما بايد در طرحهاى خودبيشتر به ضروريات فكر كنيم تا به اخلاقيات و بيشتر به هدفها توجه داشته باشيم تا به وسيله ها.
* اكنون طرحى در پيش روى داريم كه خطوط اصلى سياست آينده مان را مى خواهيم از متن آن استخراج كنيم. اين طرح به ذكر عواملى كه حاصل چند قرن انديشه و كار آدمى را به هدر داده اند ، مى پردازد. لذا ما نمى توانيم نقش اين عوامل را ناديده بگيريم.
* براى آنكه سياستمان عملكرد رضايت بخشى داشته باشد، نخست بايد توده مردم را بشناسيم و به سستى انديشه، عدم درك و عدم توجه آنها به رفاه خويش پى ببريم. بايد بدانيم كه قدرت توده مردم قدرتى نامعقول است. كسى كه از احوال توده مردم اطلاعى ندارد، نمى تواند آنهارا اداره كند. و نيز كسى كه دانش سياسى نداشته باشد، حتى اگر خيلى هم تيز هوش باشد نمى تواند توده ناآگاه را رهبرى كند و سرانجام جامعه را به پرتگاه سقوط سوق مى دهد.
* تنها كسانى كه از همان اوان خردسالى براى رهبرى تربيت مى شوند، مى توانند به مفهوم كلماتى كه از الفباى سياست تشكيل شده اند، پى ببرند.
* اگر افرادى را كه از دانش سياسى بهره ندارند، بر سر كار آوريم، ديرى نمى پايد كه در اثر اختلاف ميان احزاب، قدرت را از دست داده سقوط مى كنند. آيا مى توان اداره امور يك جامعه را به افرادى كه صرف اً به پروتكل هاي رهبران يهود براي تسخير جهان منافع خود توجه دارند و هنگام رسيدگى به امور، به منافع خويش فكر مى كنند محول كرد؟ آيا اينگونه افراد مى توانند از خود در برابر دشمن دفاع كنند؟ اگر تصور كنيم كه در ميان توده مردم كسانى يافت مى شوند كه توانايى اداره امور جامعه را دارند، در آن صورت هماهنگى امور سياسى را بر هم زده ايم و اجراى برنامه ه ا را دشوار ساخته ايم.

ما ستمگريم

* تنها به يارى يك فرمانرواى مستبد و سختگير مى توانيم طرحهايى را كه در پيش داريم به مرحله اجرا درآوريم و ميان دستگاههاى مختلف دولت كه به مثابه يك ماشين عمل مى كند ، نوعى هماهنگى برقرار كنيم. لذا مى توان چنين نتيجه گرفت كه مناسب ترين نوع حكومت براى يك كشور، حكومتى است كه در آن قدرت به يك نفر فويض بشود. بدون وجود يك حكومت مطلقه مستبد، تمدن نمى تواند به حيات خود ادامه دهد. و اين تمدن تنها به وسيله رهبران و نخبه ها بارور مى شود نه به وسيله توده هاى ناآگاه . توده مردم وحشى است و توحش خود را در هر موقعيتى نشان مى دهد. هنگامى كه توده ه ا آزادى به دست آوردند آزادى به صورت هرج و مرج كه خود اوج توحش است جلوه گر مى شود

اعتياد به الكل و افراط در نوشيدن نوشابه هاى سكرآور، مشكلى است كه پس از اعطاى آزادى در ميان يريهوديها رواج پيدا مى كند. بر ما يهوديه ا لازم است كه در چنين مسيرى گام برنداريم . مردم غيريهودى از همان آغاز جوانى به وسيله عوامل ما بى بندوبار و بدون اخلاق بار مى آيند. عوامل م ا عبارتند از معلمان سرخانه، خدمتكاران، منشى ها و زنانى كه در خانه هاى ثروتمندان بچه دارى مى كنند. به كمك زنان يهودى مردان غيريهودى را در عشرتكده ها و محلهاى عياشى به فساد اخلاقى مى كشانيم و آنه ا را از جاده عفت و پاكدامنى منحرف مى سازيم. من اين جامعه را كه به دست زنها به فساد كشانده مى شود، جامعه زنان نام مى نهم زيرا در فساد و تجمل پرستى دنباله رو ديگرانند.

* دولت ما به جاى آنكه ترس از جنگ را در مردم ايجاد كند، از طريق اعدامهاى ظاهراً قانونى مخالفان را از سر راه برمى دارد و با ايجاد چنين ترسى خود به خود مردم را وادار به تسليم مى كند. زير ا بى رحمى و سنگدلى در مجازات موجب ثبوت و استحكام دولت است. به نام انجام وظيفه و با اعمال مجازات هاى شديد و بى رحمانه مى توانيم دولتها را هم وادار كنيم كه بدون قيد و شرط تسليم ما شوند.

* منطق ما زورگويى و متقاعد كردن است. در مسايل سياسى، تنها زور است كه پيروز مى شود ب ه ويژه اگر رهبران سياسى بتوانند آن را مخفيانه اعمال كنند. اگر فرمانروايى نمى خواهد تسليم ديگران شود، بايد با خشونت و نيرنگ به متقاعد كردن ديگران كه از اساسى ترين اصول حكومت هستند، متوسل شود. تا زمانى كه غيريهود مانع رسيدن ما به هدفهايمان باشند بايد فساد، خيانت و رشوه خوارى را رواج دهيم. اگر چپاول كردن اموال مردم منجربه تسليم شدن آنها در برابر حكومت بشود، نبايد در انجام اين كار ترديدى به خود راه دهيم.

 

ما به آزادى خاتمه مى دهيم

* اگر به تاريخ گذشت نگاهى بيفكنيم، درمى يابيم كه ما نخستين قومى بوديم كه نداى آزادى، برابرى و برادرى را سرداديم. اين كلمات بعدها به وسيله مردم غيريهودى، احمقانه و طوطى وار تكرار شدند و ناآگاهانه خود را گرفتار ساختند و آزادى را كه در برابر فشارهاى توده ناآگاه چون سد محكمى بود ، از بين بردند .خردمندان غيريهودى نمى توانند خود را از مطلق گرايى و ذهنيت و عالم تجرد بيرون آورند و واقعيات را مورد قبول قرار دهند. آنها هيچگاه متوجه تضاد موجود ميان آنچه مى گويند و آنچه عمل مى كنند ، نمى شوند. آنها متوجه نمى شوند كه افراد داراى استعدادها، قابليتها و شخصيتهاى متفاوتى هستند. آنها باور نمى دارند كه توده مردم كور و ناآگاه است. آنان باور نمى دارند، كسى كه از ميان توده مردم برخيزد نمى تواند رهبر بشود. آنها نمى پذيرند كه استعداد رهبرى در ميان يك تبار از پدر به فرزند منتقل مى شود . آنان با ناديده گرفتن چنين حقايقى برخلاف موازين طبيعت گام برداشتند و ما مى بينيم كه مسأله ارثى بودن رهبرى، به دست فراموشى سپرده شده و همين امر هم باعث شده است كه ما روز به روز به موفقيت نزديكتر شويم.

* اشاعه كلماتى چون آزادى، برابرى و برادرى در چهارگوشه دنيا به ما نسبت داده مى شود . ما بايد از واملمان كه ناآگاهانه پرچم مان را با شور و شوق فراوان برافراشته اند، سپاسگزار باشيم. مى دانيم كه كلمات مذكور در طول تاريخ همچون آفتى رفاه، صلح، آرامش، همكارى و اساس حكومت غير يهوديان را نابود كرده اند. البته بعداً يادآور خواهيم شد كه عوامل دست نشانده، ما چگونه به پيروزى نهائى ما كمك خواهند كرد يا اين امكان را مى دهند كه ورق برنده به دست ما بيفتد. معناى اين كلام آنست كه در آينده خواهيم توانست هر نوع امتيازى را از جمله (اريستوكراسى)اشرافيت و سرمايه دارى( جوامع غير يهود ي) را چون سد ى دربرابر پيروزيمان قرار دارد، نابود كنيم و بر خرابه هاى اريستوكراسى غيريهود، اريستوكراسى خود را كه مبتنى بر ثروت و رهبرى افراد تحصيل كرده است، بنا نهيم. باز يادآور مى شويم كه دانش و ثروت دو شرط اساسى ، براى تشكيل اين اريستوكراسى هستند. ثروت را در اختيار داريم و دانش رهبرى را حكماى پيشين برايمان فراهم آورده اند.

* اگر در رابطه هايمان، دست روى حساس ترين عصب ذهن آدميان بگذاريم ، خيلى زود به پيروزى خواهيم رسيد و اين اعصاب حساس ذهن آدمى، عبارتند از زراندوزى، مال پرستى و تنوع طلبى در ارضاء نيازهاى مادى هر يك از اين خواسته ها به تنهائى مى تواند آدمى را تسليم ما بكند.

* مجرد و ذهنى بودن مسأله آزادى، به ما كمك مى كند كه به توده هاى مردم در سراسر دني ا بفهمانيم كه دولتهايشان فقط ناظر خرج ثروت هاى مردم هستند و مى توان دولتها را مانند دستكشهاى كهنه زود به زود عوض كرد.

* از آنجا كه تغيير دادن رهبريهاى ممالك جهان مقدور و ميسر مى باشد و از آنجا كه مى توانيم نقش بسيار مهمى در اينگونه تغيير و تحولات داشته باشيم، لذا برايمان آسان خواهد بود كه اختيار انتصاب و انتخاب رهبران جهان را به دست گيريم.

پروتكل شماره ۲

** تا آنجا كه مقدورمان باشد، بايد از بروز جنگى كه بسود ناحيه اى خاص منجر شود، جلوگيرى كنيم. آنگاه جنگ را به صحنه اقتصاد مى كشانيم تا طرفين متخاصم به خوبى تسلط همه جانبه م ا را دريافته و تسليم عوامل بين المللى ما شوند. حقوقى بنام حقوق بين الملل وضع خواهيم كرد كه جايگزين حقوق ملى كشورها شده و ناظر بر روابط بين ملل باشد، همانگونه كه قوانين حقوقى يك كشور، بر روابط افراد آن كشور نظارت دارد.
** اطاعت بى چون و چرا از مهمترين شرايطى است كه ما براى انتخاب مديران در نظر مى گيريم و هيچ ضرورتى ندارد كه آنها در زمينه مديريت تحصيلات و اطلاعاتى داشته باشند. اينگونه مديران همچون مهره شطرنج در دست مشاوران و متخصصانى خواهند بود كه ما از كودكى آنها را براى اداره امور جهان تربيت خواهيم كرد. همانطورى كه نيك مى دانيد اينگونه مشاوران را طورى تربيت مى كنيم كه براى احراز مقام هائى كه به آنها محول مى شود، واجد شرايط باشند. بعلاوه آنها را در زمينه امور سياسى ، تاريخ و تحليل وقايع، آموزش مى دهيم. مى دانيم كه غيريهوديها طورى تربيت شده اند كه نمى توانند وقايع تاريخى و مشاهدات خود را بدون پيشداورى تحليل كرده و از اين تحليها نتيجه عملى بگيرند و يافته ها را راهنماى عمل خويش قرار دهند. بنابراين، ضرورتى ندارد كه ما به آنها اهميت بدهيم. بگذار كه سرگرم شوند و عمرى را در آرزو و اميد بسر ببرند و به خاطرات گذشته خويش دل خوش نمايند. بگذار خود را با اصولى كه م ا به نام علم( تئورى) به آنها ديكته كرده ايم سرگرم كنند. با توجه به اين هدف ما به يارى مطبوعات(رسانه هاى گروهى) اعتماد غير يهوديها را به صحت اين تئورى ها جلب مى كنيم. روشنفكران غيريهودى علوم را به طور مجزا از هم مورد تحقيق قرار مى دهند و بى آنكه خود متوجه باشند ، اطلاعات فراوان و نتايج گرانبهائى را فراهم مى آورند ولى آنها را در متن عمل پياده نمى كنند. اما عوامل م ا اطلاعات به دست آمده از اينگونه تحقيقات را با هم تلفيق و تركيب كرده تا به يك كل دست يابند و فكر خود را در جهت خواستهاى ما پرورش دهند.

تعليم و تربيت ويرانگر

** فكر نكنيد آنچه كه در بالا گفته شد تنها يك حرف است. دقت كنيد كه ما چگونه موفق شديم داروينيسم، ماركسيسم و نيچه ايسم را بال و پر بدهيم. يهوديان بايد به سادگى به اهيمت نقش ويرانگر نظريه هاى بالا، روى ذهن و انديشه غيريهود پى ببرند.

** براى آنكه در مسائل سياسى دچار لغزش و اشتباه نشويم بايد به طرز تفكر ، تمايلات و خصوصيات ملل مختلف توجه دقيق داشته باشيم. به عبارت ديگر سيستم ما به مثابه ماشين بزرگى است كه اجزاء آن به مقياس وسيعى متناسب با خلق و خوى، آداب و رفتار مردمى كه در جهت هدفهايمان گام برمى دارند ، كار مى كند. لذا براى آنكه با شكست مواجه نشويم، بايد از تجربيات گذشتگان استفاده كنيم.

** مى دانيم كه ممالك جهان از مطبوعات بعنوان وسيله هائى براى هدايت فكر مردم در جهت دلخواهشان استفاده مى كنند. لذا براى آنكه بتوانيم از مطبوعات در جهت خواسته هاى خود استفاده كنيم ، بايد در بين مردم نارضائى ايجاد نمائيم و سپس از طريق مطبوعات نارضائى ها را منعكس سازيم.مى دانيم كه آزادى بيان تنها از طريق آزادى عمل تضمين مى شود، اما مردم غيريهودى نمى دانند چگونه از مطبوعات استفاده كنند. خوشبختانه اين وسيله به دست ما افتاده است و ما مى توانيم از طريق مطبوعات اعمال نفوذ كنيم. جاى بسى خوشبختى است كه ما علاوه بر مطبوعات، طلا را هم در اختيار داريم. ولى بايد يادآور شد كه ما اين دو عامل را با از خودگذشتگى فراوان و از ميان اقيانوسى از خون و اشك به دست آورده ايم و براى دست يابى به آنها قربانيان فراوانى داده ايم، البته هر قربانى اى كه ما مى دهيم ، از نظر خداوند با هزار قربانى غيريهودى برابر است.

پروتكل شماره ۳

*** مى خواهم اعلام كنم كه تا رسيدن به هدفهايمان فاصله چندانى نداريم اگر چند قدمى را كه در پيش داريم طى كنيم، سر و دم مارى كه سمبل قوم ماست به هم وصل خواهد شد و حلقه اى كامل بوجود مى آيد. معناى كامل شدن حلقه آنست كه تمام كشورهاى اروپائى درون اين حلقه محصور خواهند شد و تحت نفوذمان قرار خواهند گرفت.

*** موازين قانونى كشورهاى جهان بزودى درهم خواهند شكست. زيرا ما از همان آغاز تأسيس آنها را با نوعى عدم تعادل ايجاد كرده ايم و به سبب همين عدم تعادل شروع به نوسان مى كنند و سرانجام محوري را كه به دورش مى چرخند فرسوده مى سازند. غيريهوديان مى پندارند كه معيارهاى قانونيشان از تعادل و ثبوتى هميشگى برخوردار است، اما نمى دانند كه روزى با عدم تعادل موازين قانونى خود مواجه مى شوند. در اينگونه جوامع، رهبر، چون، محورى است كه بوسيله در باريان احاطه شده و درباريان آنقدر بر او مى شورند تا رانجام او را از پاى درآورند. به عبارت ديگر، رهبر از مردمى كه مايه قدرتش هستند ، فاصله مى گيرد و نمى تواند با آنهائى كه به دنبال كسب قدرت هستند، مقابله كند و نتيجتاً مغلوب مى شود. البته اين ما هستيم كه ميان رهبر و توده مردم شكاف عميقى ايجاد كرده ايم و قدرت را از هر دو سلب نموده و هر دو را چون كور و عصا از هم جدا ساخته ايم.

*** براى آنكه قدرت طلبان جهان، پس از دست يابى به قدرت نتوانند از آن به نحو مطلوبى استفاده كنند، ما از پيش تدابير ويژه اى انديشيده ايم . نخست آنكه تمايلات قدرت طلبان را از آزادى خواهى ، معطوف و متوجه استقلال طلبى مى كنيم. دوم آنكه احزاب گوناگون بوجود مى آوريم و آنه ا را رودرروى هم قرار ميدهيم. سوم آنكه از بوجود آمدن قدرتهاى بزرگ جلوگيرى مى كنيم و وضعى پيش مى آوريم كه دست يابى به قدرت براى هر كسى هدف بشود. سرانجام دولتها را به صورت صحنه مبارزات گلادياتورى درمى آوريم تا ستيزه و جدال بر سر مسائل مبهم و پيچيده همچنان ادامه يابد و بى نظمى و گسيختگى همه جهان را فرا گيرد

*** سخنان بيهوده، پوچ، پوشالى و بى پايان به صورت نطق، مباحثه و گفتگو وقت ديوانيان و مجلس نشينان و هيأت مديره ها را ضايع كرده است. روزنامه نگاران خيلى بى پروا به پروپاى مقامات اجرائى دولتها پيچيده اند. مؤسسات و سازمانها، تيزى دشنه سوء استفاده از قدرت را روى گردن خويش احساس مى كنند.به زودى همه چيز در اثر يورش ديوانه وار توده ها منفجر و به آسمان پرتاب خواهد شد.

فقر اسلحه ماست

*** زنجيرى كه انسانها را به دام و تله فقر مى بندد، به مراتب محكمتر از زنجير بردگى است . به بيان ديگر، از زير يوغ بردگى مى توان بخوبى آزاد شد ولى رهائى از زير يوغ بينوائى و فقر بسيار دشوار است. ما در قانون اساسى خود، حق رفاه مادى توده ها را به صورتى خيالى اما نه به گونه اى واقعى گنجانيده ايم و هرگز هم به اين حق جامه عمل نمى پوشانيم. اگر قرار شود كه هر فرد حق گفتن هر حرفى را داشته باشد، اگر قرار شود كه هر روزنامه نويسى حق نوشتن هر مطلبى را اعم از خوب و بد پيدا كند، اگر هر كارگر زحمتكش و پرولترى، كه دست تقدير او را به كار وابسته كرده است، از لحاظ اقتصادى خود كفا باشد و نيز اگر بداند كه قانون اساسى منافعش را تضمين نمى كند، فردا براى انتخاب نمايندگان بپاى صندوق رأى نمى رود و به نمايندگان كه در واقع عوامل دست نشانده ما هستند، رأى نمى دهد. براى آنكه چنين وضعى پيش نيايد ، بسيارى از اصولى كه رفاه اقتصادى او را تضمين مى كنند از متن قانون حذف مى كنيم و در عوض فقط به اوحق اعتصاب اعطاء مى كنيم تا از اين طريق وابستگى اش به رفقاى هم مسلكش و نيز شرايطى كه كارفرمايش بر او تحميل مى كند، بيشتر شود.

ما از كمونيسم پشتيبانى مى كنيم

*** نابودى اريستوكراسى بنابه راهنمائى م ا و بوسيله عوامل مان صورت گرفت . ولى با نابودى اريستوكراسى داستان پايان نيافت و اين بار پول پرستان به شيوه ديگر دام خود را بر سر راه مردم پهن كردند و همانطور كه امروز مى بينيم پول پرستان يوغ استثمار خود را برگردن كارگران نهاده اند و آنها را شديداً به اسارت گرفته اند.
*** ما بر روى صحنه نقش حامى كارگر را بازى مى كنيم و بدينسان زير شعار همكارى، برابرى و تحت شعار اشتراك مساعى جهانى شعار و نيز مطابق اصول فراماسونرى خويش ، كارگران را به صف نيروهاى جنگجوى خويش يعنى سوسياليزم، انارشيسم و كمونيزم مى كشانيم. اريستوكراسى از حمايت قانون برخوردار بود و از كار و دسترنج زحمتكشان ارتزاق مى كرد . به همين لحاظ بخاطر حفظ منافعش، همواره به تغذيه و سلامت كارگران توجه خاص داشت و مى خواست كه كارگر ، سالم و نيرومند باشد تا بهتر و بيشتر از او بهره كشى كند. اما موضع ما درست مخالف اين نظريه است. ما به مرگ و مير و كشتار غير يهوديان فكر مى كنيم. به عبارت ديگر، قدرت ما، در گروكاهش مستمر مواد غذائى وضعف جسمى كارگر مى باشد. زيرا از اين طريق مى توانيم كارگر را به اسارت خود درآوريم تا او را در اختيار داشته باشيم و نتواند عليه خواستهاى ما اقدام بكند. تسلطى كه از طريق ايجاد گرسنگى بر كارگران به دست مى آيد، به مراتب مطمئن تر از تسلطى است كه اريستوكراسى به مدد قانون و شاه كسب كرده بود.

*** در ميان توده مردم حسد، نفرت و زياده خواهى ايجاد مى كنيم تا از خشم مردم استفاده كرده و همه موانعى را كه بر سر راهمان قرار دارند با دستهاى آنها ريشه كن سازيم

*** هنگامى كه زمان موعود فرا رسيد و منجى عالم بشريت بر اريكه سلطنت جلوس كرد و تاج شاهى بر سر نهاد، با دستهاى توده مردم همه موانعى را كه بر سر راه حكومت جهانگيرش قرار دارند، برمى داريم.
*** غيريهوديان عادت به فكر كردن را از دست داده اند مگر آنكه متخصصان ما به آنها آگاهى بدهند بنابراين آنها قدرت تشخيص و درك برنامه هائى كه ما براى رسيدن به حكومت جهانى در پيش داريم، ندارند.لذا برماست كه در مدارس دولتى، اطلاعات و دانشهاى پايه اى چون تشريح خصوصيات روحى ( روانشناسى )و حيات اجتماعى (جامعه شناسى) به آنان بياموزيم و به مدد اينگونه اطلاعات به آنها بقبولانيم كه افراد از لحاظ قابليت ها و استعدادها يكسان نيستند و از لحاظ سليقه ها و هدفهاى زندگى با هم اختلاف دارند .

پذيرفتن اصل اختلافات فردى، تقسيم كار را به تناسب استعدادها ايجاب مى كند و وقتى كه انسانها بر حسب اصل تقسيم كار طبقه بندى شدند، خود به خود جامعه طبقاتى بوجود مى آيد و بدينسان افراد مى پذيرند كه همه طبقات در برابر قانون يكسان نيستند. پس از اينكه چنين اطلاعاتى به خورد آنها داديم با رغبت تسليم ما مى شوند و هر نوع شغلى را كه به آنها دهيم قبول مى كنند. از سوى ديگر، چنين نظام تربيتى اى انسانها را وامى دارد كه هر نوع نوشته اى را و يا هر سخنى را كوركورانه و بدون چون و چرا بپذيرند. همچنين به سبب درك ضعيفشان از امور، مى توان نفرت آنها را در هر شرايطى و هر موقع كه لازم باشد برانگيخت.

يهوديان سالم خواهند ماند

*** وجود بحران اقتصادى نفرت غيريهوديان را افزايش مى دهد و صنعت را دچار ركود مى سازد. در اين نگام ما مى توانيم به مدد عمليات مخفيانه و نيز بيارى طلا كه قبلاً آنرا به دست آورده ايم ، آتش بحراناقتصادى را شعله ورتر سازيم و كارگران را در سراسر اروپا به خيابانها بريزيم . توده مردم به سبب ناآگاهى هايشان و نيز به سبب وجود بذر حسدى كه ما در همان آغاز كودكى در ذهنشان كاشته ايم ، آماده مى گردند كه خود كارفرمايانرا بريزند و اموال آنها را به غارت ببرند ما در اين ميان سالم خواهيم ماند و اموالمان به يغما نخواهد رفت زيرا از زمان شروع حادثه بخوبى آگاهيم و مى توانيم به موقع براى حفظ خويش تدابيرى بينديشيم.

*** نشان داديم كه چگونه باگذشت زمان، غيريهوديان تسليم حكومت م ا خواهند شد زير ا بخوبى مى دانيم كه چه موقع بايد آزادى و آزادى خواهى را از تمام مؤسسات ريشه كن سازيم.

*** هنگامى كه توده هاى مردم مى بينند كه تمام امتيازها زير عنوان آزادى به آنها اعطاء مى شود، تصور مى كنند كه مى توانند رهبرى جهان را به دست گيرند. ولى به زودى خود را به راهنمائى ما نيازمند مى بينند و دو دستى قدرت را در اختيار ما مى گذارند و رهبرى تام الاختيار امور را به دست ما مى سپارند. اگر انقلاب فرانسه را به ياد آوريم، در مى يابيم كه عنوان و لقب كبير را ما به آن داديم، مقدمات آنرا ما فراهم كرديم و خلاصه آنكه طراحى آنرا ما به عهده گرفتيم.

*** از ديرباز تاكنون ما بشر را از قيدو بندهاى فراوانى رهائى بخشيده ايم و در آينده نيز او را راهنما خواهيم شد تا سرانجام در برابر پادشاهى كه خون قوم بنى اسرائيل در رگهايش جريان دارد، سرتعظيم فرود آورده و به حكومتى كه ما براى جهان تدارك مى بينيم، تسليم شود.

*** در حال حاضر ما يك نيروى بين المللى شكست ناپذيريم كه از يك طرف مورد حمله قرار مى گيريم و از طرف ديگر حمايت مى شويم. از ويژگيها و رذالتهاى مردم غيريهود، آنست كه از زورگو اطاعت مى كنند و نسبت به مردم ضعيف فوق العاده بدون ترحم هستند. از سوئى تحمل تضادها و برخورد عقايد را ندارند و از سوى ديگر، حاضر مى شوند كه زير فشار و خشونت رژيمهاى مستبد جان بدهند ولب به شكوه نگشايند. وجود چنين خصلتهائى در مردم غيريهودى، مستقل بودنمان را مشخص مى كند. مردم غيريهودى از همه ديكتاتورهاى زمانه ستم فراوان كشيده اند ولى در عوض فقط بيست تن از اين ديكتاتورها را سربريده اند.

*** به راستى مردم عامى پديده هاى فوق الذكر را چگونه تعبير مى كنند و نظر آنها در باره وقوع چنين پديده هائى كه ظاهراً ارتباط چندانى با هم ندارند چيست؟ تعبير اينگونه پديده اينست كه ديكتاتوره ا از طريق عواملشان زيرگوش توده مردم، برابرى، و تأمين رفاه همگان را زمزمه مى كنند ولى به مردم نمى گويند، كه وحدت تنها در سايه حكمروايى يهود ممكن و ميسر است. و در نتيجه امر به مردم مشتبه شده، درستكار محكوم و خيانتكار تبرئه مى شود و اين وضع همچنان ادامه مى يابد تا آنجا كه خدا بخواهد. به راستى ما بايد شكرگزار و راضى از اوضاع باشيم زيرا مردم هر گونه نظمى را به بى نظمى مبدل مى كنند كه نتيجه اين اوضاع به سود ما است.

*** كلمه آزادى، جوامع انسانى را به جنگ عليه هرگونه زور و قدرتى برمى انگيزد. حتى عليه خداوند و قوانين طبيعت. لذا زمانى كه ما به سلطنت رسيديم، بايد واژه آزادى را از قاموس و فرهنگ زندگى حذف كنيم. زيرا اين واژه توده هاى مردم را به جانورانى خونخوار مبدل مى كند. اين جانوران خونخوار وقتى كه شكم هايشان از خون و خونابه سير و سيراب شد، به خوابى عميق فرومى روند و از همه چيز بى خبر مى شوند.در اين حالت به خوبى مى توان آنها را به زير زنجير كشيد زير ا اگر خون نياشامند ، نخواهند خوابيد و كشمكش همچنان ادامه مى يابد.

پروتكل شماره ۴

*-* هر جمهورى و حكومتى چند مرحله پشت سرمى گذارد. در مرحله نخست حكومت شكل ثابتى ندارد و بوسيله توده مردم از سوئى به سوى ديگر كشانده مى شود. در مرحله دوم حكومت شكل عوام فريبى بخوبى مى گيرد. پس از آن آنارشيسم به وجود مى آيد و سرانجام انارشيسم به حكومت استبدادى منجر مى گردد. البته ميان حكومت مطلقه اى كه به صورت قانونى در مى آيد ، خود را در برابر مردم مسئول و متعهد مى داند و نيز خط مشى آن كاملاً آشكار است و حكومت مستبدانه اى كه ناشى از هرج و مرج است تفاوت فراوان وجود دارد. حكومت استبدادى و مطلقه اى كه زاده هرج و مرج است ، عليرغم آشكار بودن مظاهر استبداديش، مى كوشد تا چهره واقعى خود را مخفى بدارد. اين نوع حكومت به وسيله دستهاى پنهان و سازمانهاى مخفى اداره مى شود. كارگردانان اينگونه رژيم به همان اندازه كه بى پروا هستند، به همان نسبت هم پرده پوش مى باشند. تغيير دادن آنها به مان اندازه كه ممكن است در سقوط رژيم مؤثر باشد ، به همان نسبت هم به عوامل مخفى كمك مى كنند تا حكومت را از خطر سقوط حفظ كنند.

*-* چه كسى مى تواند با يك قدرت نامحسوس درافتد و آنرا واژگون سازد؟ اين ما هستي م كه چنين قدرت نامحسوسى داريم. اگر چه فراماسونرهاى غيريهودى، كوركورانه در خدمت ما هستند، و براى مقاصد ما كار مى كنند، اما برنامه هاى ما همچنان براى آنها و ديگران ناشناخته و اسرارآميز باقى خواهد ماند. ما اعتقاد به خدا را متزلزل مى كنيم

*-* اگر آزادى بر خداپرستى مبتنى باشد، با برآورى، انسان دوستى و برابرى پيوندى داشته ، براى جامعه بى زيان باشد، به رفاه عمومى لطمه اى وارد نسازد و در اقتصاد هم جائى براى خود پيدا كند، بر ما لازم است كه هم احترام به آزادى و هم اعتقاد به خدا را در ميان مردم غيريهودى از بين ببريم. و نيازهاى مادى را جايگزين اينگونه اعتقادات سازيم. اما اگر اعتقاد به خدا موجب شود كه ما بر مردم حكومت كنيم ، در اينصورت بايد به تبليغ دين بپردازيم و با راهنمائى مردان روحانى، مردم را به تسليم واداريم.

*-* براى آنكه بتوانيم قدرت انديشيدن را از مردم غير صهيونيست سلب كنيم، بايد فكر آنه ا را متوجه صنعت و تجارت كنيم. سرگرم شدن آنها به داد و ستد و انديشيدن به منفعت، باعث مى شود كه دشمن مشتركشان را فراموش كنند. از سوى ديگر، به صنعت جنبه احتكارى مى دهيم. بدين معنى كه به بهاى صنعنتى شدن بسيارى از زمينها ناديده گرفته مى شوند كه سرانجام به دست ما مى افتند و ما آنه ا را احتكار مى كنيم.

*-* افزايش روز افزون رقابت بمنظور پيش افتادن در زندگى از سوئى، ونابسامانيهاى اقتصادى از سوى ديگر، مردم را سرخورده و افسرده مى كند، نفرت آنها نسبت به مقامهاى عالى رتبه ادارى، مذهبى و سياسى اوج مى گيرد، طلا به عنوان وسيله اى براى ارضاء نيازهاى مادى مردم مورد توجه واقع مى شود، ظرفيت مردم به مرز انفجار مى رسد و براى قيام آماده مى شوند. قيام مردم براى كسب ثروت است نه اشاعه خوبيه ا. زيرا اين قيام از نفرت منبعث مى شود. به بيان ديگر، نفرت طبقه محروم از طبقه ممتاز جامعه موجب قيام مى گردد. قشرهاى پائين جوامع غيريهودى در پى رهنمودهاى ما عليه طبقه ممتاز به پامى خيزند و سرانجام با حريفانمان يعنى علماى غير يهودى بر سر قدرت به نبرد مى پردازند.

پروتكل شماره ۵

* در جوامعى كه فساد همه جا را فرا مى گيرد، جمع آورى ثروت تنه ا از طريق تقلب و نادرستى * امكان پذير مى گردد، قدرت دولت رو به ضعف مى نهد، قيود اخلاقى تنها از طريق مجازاتهاى سنگين سارى و جارى مى شوند، قوانين و مقررات، ضمانت اجرائى ندارند ، مردم در برابر سرنوشت جامعه شان احساس مسئوليت نمى كنند و مقررات بين المللى نيز ناديده گرفته مى شوند، با اعمال چه روشى و به كمك چه سيستم مديريتى مى توان اينگونه جوامع را اداره كرد؟

پاسخ اينست كه سيستمى فوق العاده متمركز و مقتدر كه تمام قدرتهاى دورن جامعه را به دست گيرد ، مى تواند در اين مورد كارآمد باشد. بدين معنى كه تمام فعاليتهاى سياسى مردم را بايد زير نظر گرفت، و تمام آزادى هائى كه رژيم هاى غيريهودى به مردم اعطاء كرده اند، به تدريج سلب كرد . و زمينه اى فراهم آورد كه مردم بتوانند گسيختگى ها و ناهنجاريهاى رژيم هاى غيريهود را دريافته و به شاهنشاهى قوم ما ايمان آورند. آنچه در بالا گفته شد، بايد انگاره و الگو و راهنماى عمل ما در تمام زمانها و مكانها باشد تا بتوانيم بدينوسيله تمام كسانى را كه چه در حرف و چه در عمل مخالف ما هستند، از سر راهمان برداريم.

* ممكن است ادعا شود كه چنين انگاره و الگوهائى با پيشرفتهاى امروز ما سازگار نيست. ولى كژى و *نادرستى اين ادعا را نشان مى دهيم.
* ساليانى بس دراز، مردم باور مى داشتند كه شاهان بنا به اراده خداوند بر مردم استيلا يافته اند و در نتيجه همين تصور، بدون ترديد و دودلى تسليم آنان مى شوند ولى از زمانى كه ما از حقوق انسانها سخن به ميان آورديم، تزلزلى در انديشه آدميان نسبت به جاودانى بودن حكومت شاهان ايجاد كرديم و تقدس شاهان را در چشم مردم از بين برديم. و نيز هنگامى كه اعتقاد مردم را نسبت به خدا تضعيف كرديم ، قدرت را از كاخ شاهان به خيابانها كشيديم و آنرا در مالكيت متمركز ساختيم و سپس آنرا به غنيمت برديم.

* جهت دادن به فكر و انديشه مردم غيريهودى به كمك سخن پردازى و تئورى هاى وسوسه انگيز ،كار متخصصان و مديران ما است. ما يهوديان در مشاهده امور، تجزيه و تحليل آنها، محاسبات دقيق مسايل مالى، طرح برنامه هاى سياسى و نيز حس همكارى با يكديگر، رقيبى نداريم. تنها ممكن است يسوعى ها در اين زمينه با ما رقابت كنند. البته برنامه هايى طرح كرده ايم كه اين قوم را در چشم توده مردم ناآگاه ، بى اعتبار سازيم. ضمناً بايد يادآور شويم كه ما به صورت يك سازمان مخفى عمل مى كنيم.

* احتمال مى رود كه براى مدت زمانى معين غيريهوديها در سراسر دنيا با هم سازش كنند و اين سازش امنيت ما را به خطر اندازد. ولى از اين خطر جان سالم به در خواهيم برد زيرا اختلافات موجود آنها بسيار وسيع و ريشه دار است و آنها به اين زوديها جرأت چنين سازشى را پيدا نخواهند كرد.ما طورى مردم را به جان هم انداخته ايم كه همه به همديگر بدگمانند. نفرت مردم از يكديگر به خاطر تعصبات مذهبى و نژادى كه در طول ۲۰ قرن گذشته تبلور يافته است، اجاره نخواهد داد كه مردم به اين سادگى با يكديگر آشتى كنند. به همين دليل اگر ملتى بخواهد اسلحه اش را عليه ما بردارد، دولتى پشتيبان خود نخواهند

يافت. بنابراين دولتهاى غيريهودى بايد به خاطر بسپارند كه هر نوع تبانى و توافقى عليه ما فى نفسه زيان بخش خواهد بود. قدرت ما فوق العاده است و در آن ترديدى نيست. بدون حضور دستهاى پنهان ما ،ملتها نمى توانند حتى بر سر يك مسأله ناچيز و خصوصى با هم به توافق برسند. پيامبران گفته اند، ما قومى هستيم كه به وسيله خدا برگزيده شده ايم تا فرمانرواى مردم سراسر جهان باشيم. خداوند به قوم ما هوش و ذكاوت سرشار اعطا كرده است. ما كفايت و لياقت آن را داريم تا مسئوليت رهبرى جهان را به انجام برسانيم.

البته اقوام ديگرى هستند كه از هوش و ذكاوت برخوردارند، ولى آنها تازه به دوران رسيده هايى هستند كه نمى توانند حريف ما بشوند. اگر كشمكش و درگيرى بين ما ايجاد شود، كشمكشى وحشتناك خواهد بود . ولى آنها ياراى برابرى با ما را ندارند زيرا خيلى دير سررسيده اند.

انحصار سرمايه

* تمام چرخهاى ماشين هر دولتى به كمك موتورى حركت مى كند كه اين موتور در دست ما مى باشد و آن طلا است. حكماى ما تدابيرى انديشيده اند كه سرمايه از ارزش فوق العاده اى برخوردارباشد .
براى آنكه گردش عمل سرمايه محدود نشود بايد آن را در راه ايجاد تجارت و صنعت انحصارى بكار گرفت آزادى گردش عمل سرمايه در جهت تأسيس وگسترش صنايع، به دست اندركاران صنعت نوعى قدرت سياسى مى دهد كه از اين قدرت مى توان براى استثمار مردم سود جست. امروزه خلع سلاح كردن مردم خيلى ساده تر از آماده كردن آنها براى جنگ است. همچنين برانگيختن احساسا ت مردم خيلى مهمتر از فرونشاندن اين احساسات است. ما بايد به فكر حفظ موقعيت خود باشيم و صحنه مبارزه را از وجود ديگران پاك سازيم. هدف اساسى مديران ما اين است كه قدرت فكر كردن مردم را تضعيف كرده ت ا افكار آنه ا از پروتكل هاي رهبران يهود براي تسخير جهان انديشيدن به مسايل اساسى منحرف و متوجه مسايل كم اهميت شده و فرصت مقاومت كردن در برابر ما نداشته باشند.

* ازديرباز مردم جهان متقاعد شده اند كه عمل، بيش از حرف، اثر دارد. اگر به دنبال حرف ، عملى پديدار شود، اعتماد مردم بيشتر جلب مى شود. براى آنكه بتوانيم ازچنين اصلى حداكثر استفاده را ببريم، بايد موسساتى به وجود آوريم تا آنچه را كه در جهت منافع و پيشرفت مردم انجام مى دهيم، به نمايش بگذاريم.
* براى فريب مردم، نخست بايد قيافه يك آزادانديش به خود بگيريم و از احزاب ، آزادى، و هر نوع گرايش فكرى طرفدارى كنيم و سپس به سخن پراكنى بپردازيم و آن قدر سخنرانى كنيم كه مردم از حرف زدن و سخنرانى دل زده و خسته شوند.

* براى آنكه بتوانيم افكار عمومى را مشوب سازيم و مردم را در حالت گيجى و سرگردانى نگه داريم ، بايد مطالب ضد و نقيض در بين مردم پخش كنيم و اين عمل را آنقدر ادامه دهيم كه غيريهوديان خود را در پيچ و خم اطلاعات متناقض گم كنند ومتقاعد شوند كه تنها راه رهايى از اين سرگردانى ها نداشتن عقيده و اطلاعات سياسى است. بايد توجه داشت كه اطلاعات واقعى سياسى در اختيار كسانى است كه مردم را بدين طريق به بيراهه مى كشانند و اين نخستين رمز از رموز مملكت دارى است.

دومين رمز موفقيت ما در امر كشوردارى به شرح زير است:

الف – شكست دولتهايى كه بر سر كار هستند را طورى جلوه دهيم كه مردم از فهم علل شكست عاجز شوند. به علاوه در ارائه آداب و رسوم، علايق و شرايط زندگىِ مردم طورى افراط كنيم كه مردم از برقرارى تفاهم ميان خود عاجز شوند.
ب – ميان احزاب نفاق شديدى ايجاد كنيم و امكان هر گونه تشريك مساعى ميان احزابى كه تسليم ما نمى شوند،را از بين ببريم.
ج – هرگونه ابتكار فردى و خلاقيتى را كه به سودما نباشد، نابود كنيم. زيرا هيچ خطرى بالاتر از ابتكار و خلاقيت فردى نيست. به ويژه اگر خلاقيت، باهوش توأم باشد. كارى كه از يك فرد مبتكر برمى آيد ، از ميليونها آدم عامى برنمى آيد. لذا ما بايد تعليم و تربيت غيريهوديان را در جهتى سوق دهيم كه قوه ابتكار از دانش آموزان گرفته شود و نطفه خلاقيت در ذهن آنها خفه گردد.
د – آزادى عمل گروههاى مختلف را رودرروى هم قرار دهيم تا تصادم و برخورد پيش آيد و شور و شوق به نااميدى و شكست منجر شود.

به كمك روشهاى بالا مى توانيم دول غيريهودى را فرسوده كرده و آنها را تسليم خويش سازيم و سپس بر خرابه همه حكومتهاى دنيا يك ابرقدرت شيطانى بنا كنيم به طورى كه دستهاى توانمند اين ابرقدرت بتواند به همه جا برسد و چنان قدرت غول آسايى به هم بزند كه مقهور هيچيك از ملل دنيا نشود.

پروتكل شماره ۶

مى خواهيم به انحصار ثروتهاى عظيم، منابع و كالاهايى كه جوامع غيريهودى درآينده به مقياس وسيعى به آنها متكى خواهند شد، دست بزنيم تا اينكه اين جوامع را پس از شكست سياسى با شكست اقتصادى نيز مواجه سازيم.

** اقتصاددانانى كه اكنون در اين جلسه حضور دارند، اهميت موضوع را به خوبى مى توانند دريابند.

** با تمام روشهاى ممكن، بايد اهميت حكومت قدرتمندمان را به همگان گوشزد نماييم و اعلام كنيم كسانى كه به حكومت جهانى ما تسليم شوند، از حمايتمان برخوردار خواهند شد.

اريستوكراسىِ غيرصهيونيستى از اين پس قدرت سياسى ندارد و بايد آن را مرده تلقى كرد. ولى به سبب داشتن زمين و خودكفايى مواد غذايى مى توانند به عنوان خطرى بزرگ ما را تهديد كند. لذا بايد به هر قيمتى كه شده آنها را ازداشتن زمين محروم كنيم. براى وصول به اين هدف، بايد مالياتهاى سنگين به زمين ها ببنديم و وضعى پيش آوريم كه زمين داران املاك خود را براى گرفتن قرض ، در گرو طلبكاران بگذارند. به كمك چنين تدابيرى زمين داران بدون قيد و شرط تسليم ما خواهند شد.
** اريستوكراتها كه خصلتاً به قناعت عادت نكرده اند و به سرمايه اندك راضى نمى شوند، خيلى زود از بين مى روند.

ما غير صهيونيستها را استثمار مى كنيم

** همزمان با اقداماتى كه( در مورد زميندارى) در بالا ذكر كرديم ، صنعت را نيز به انحصار خود درمى آوريم. البته در مراحل نخست صنعت را در يك حالت تعادلى قرار مى دهيم و از انحصار شديد در لا سرمايه در بخش Ĥ مراحل اوليه خوددارى مى كنيم. غرض ما ازحالت تعادل اوليه آن است كه صنعت و مخصوصى تمركز گردند و بانكهاى خصوصى به وجود آيند. زمينها از گرو طلبكاران بيرون آمده و به گرو بانكها درآيند. آنچه كه ما مى خواهيم اين است كه هم ماحصل كار كارگر و هم بازده زمين هردو به چنگال صنعت بيفتند و بدين سان تمام پولهاى جهان نزد ما ذخيره شود و غيريهوديها ، طبقه كارگر و زحمتكش جامعه را تشكيل دهند و بدون قيد و شرط تسليم ما شوند. در چنين شرايطى اگر به خاطر منافع ديگرى تسليم ما نشوند، لااقل به خاطر آنكه درآمدى داشته باشند و بتوانند زنده بمانند، تسليم ما خواهند شد.

** براى آنكه بتوانيم صنعت غيريهوديان را به كلى نابود كنيم، علاوه بر انحصارطلبى، تجمل پرستى را رايج مى كنيم و نيازهاى كاذب مردم را افزايش مى دهيم. اقدام ديگر م ا اين است كه مزد كارگرهار ا بالا مى بريم به طورى كه اين افزايش دستمزد هيچگاه به سود آنها تمام نشود. چاره اين كار آن است كه بهاى ارزاق عمومى را بالا ببريم و گناه اين گرانى را به گردن كاهش فرآورده هاى كشاورزى و دامى بيندازيم . در عين حال به شيوه بسيار زيركانه اى ميزان توليد را كاهش مى دهيم. بدين معنى كه اعتياد و هرج و مرج طلبى و كم كارى را در ميان كارگران رواج مى دهيم و به مدد شيوه هاى گوناگون، صحنه زمين را از وجود متخصصان و تحصيل كرده هاى غيريهودى پاك مى كنيم تا ميزان توليد كاهش پيدا كند.

** پيش از آنكه غيريهوديان به فهم حقايق نايل شوند و مشكلات را دريابند ، ما به موقع عمل مى كنيم. فى المثل زيرپوشش هواخواهى از طبقه كارگر و به يارى اصول اقتصاد سياسى كه تئورى هاى ما بر آنها مبتنى است، تبليغات دامنه دارى به راه مى اندازيم و آنگاه از نيروى كارگر به سود خويش بهره بردارى مى كنيم.

پروتكل شماره ۷

* براى آنكه بتوانيم هدفهايمان را كه قبلا درباره آنها بحث كرديم، هر چه زودتر عملى سازيم، مى بايد ميزان توليد جنگ افزارها و نيز شماره نظاميان و پليس را افزايش دهيم. خواست ما اين است كه در همه كشورهاى جهان كارگران، سربازان، پليس و تعداد اندكى بزرگ سرمايه دار از ما جانبدارى كنند

* هم در سراسر اروپا و هم در ساير كشورها از طريق نوعى بى نظمى، شورش و دشمنى ايجاد مى كنيم تا بدين وسيله بتوانيم استفاده دو چندان ببريم. را

فراماسونري

۲۶ بازديد

اعداد ۱تا ۳۳ در فراماسونري

تعريف اعداد يك تا سي وسه در فراماسونري در مجامع و فرهنگهاي مختلف دنيا اعداد معاني متفاوتي دارند. در لژهاي فراماسونري نيز اعداد تعاريف و معاني خاصي دارند كه بر اساس تعاريف آنها مي توان از نمادها، گفته ها و...

پروتكل هاي ۲۴ گانه صهيون

چنيدن سال پيش صهيون ها دور هم جمع شدند و اساس نامه اي را تاليف كردند كه طي آن قرار است بر دنيا مسلط شوند . اگر اشتباه نشود اين پروتكل ها در روزنامه ها آن زمان منتشر شد و...

دجّال شناسي و راه كارهاي عملي دجّال ستيزي

ما در اين تحقيق برآنيم كه يكي از دشمنان مهدي موعود(عج) كه فساد و فتنه‌ي او سراسر عالم را فرا مي‌گيرد، را بشناسيم. اين دشمن كه همان دجّال نام دارد، در روايات شيعه از نشانه‌هاي ظهور از آن ياد شده...

فراماسونري: دجال آخرالزمان-بخش دهم

تمهيدات اسلام براي مقابله با فراماسونري دين مبين اسلام كه كاملترين برنامه براي زندگي انسان ها است، همواره راهكار ها و رهنمود هايي براي مقابله با دشمنان دين و حفاظت از اعتقادات ارايه كرده است. حتي در بسياري از موارد،...

فراماسونري: دجال آخرالزمان-بخش نهم

          ادامه ي تمهيدات فراماسونري براي تشكيل حكومت جهاني شيطاني   ۲۶ – ساخت فيلم ضد ايراني ۳۰۰٫   در ماه مارس سال ۲۰۰۷ ميلادي (اسفند سال ۱۳۸۵ شمسي) و دقيقاً همزمان با اعمال فشار شديد...

فراماسونري: دجال آخرالزمان-بخش هشتم

      ادامه ي تمهيدات فراماسونري براي تشكيل حكومت جهاني شيطاني  ۲۰ – معرفي مسجد قبه الصخره به جاي مسجد الاقصي در رسانه ها به منظور تخريب آسان تر مسجد الاقصي:  مجموعه ي حرم قدسي شهر بيت المقدس، يكي...

فراماسونري: دجال آخرالزمان-بخش هفتم

  ادامه ي تمهيدات فراماسونري براي تشكيل حكومت جهاني شيطاني ۱۹ – استفاده ي  مكرر  از  پيشگويي هاي  نوستراداموس  عليه  ايران  و  كشورهاي اسلامي: ميشل نوستراداموس، پزشكي  يهودي  الاصل  و  اهل  فرانسه  بوده كه در قرن ۱۶ ميلادي مي زيسته...

فراماسونري: دجال آخرالزمان-بخش ششم

      تمهيدات فراماسونري براي تشكيل حكومت جهاني شيطاني در قسمت هاي قبلي مقاله، تا حدود زيادي با ماهيت پليد فراماسونري و خصوصيات شيطاني اين دجال احتمالي آخرالزمان، آشنا شديم. در اين قسمت مقاله به تمهيداتي كه اين تشكيلات...

فراماسونري: دجال آخرالزمان – بخش پنجم

  فراماسونري طيف Shriner فراماسونري براي نفوذ در اسلام به طرق مختلفي اقدام كرد،  ولي  به خواست خدا نتوانست خللي در اسلام وارد كند. يكي از گروه هاي فراماسونري كه جهت نفوذ  در اسلام شكل گرفته است، فراماسونري طيف Shriner...

فراماسونري: دجال آخرالزمان-بخش چهارم

  شواهد ارتباط سازمان ملل متحد با فراماسونري در سال هاي اخير، شواهد فراواني به دست آمده است كه نشان مي دهد سازمان ملل متحد  و  بسياري  از  موسسات  و  ارگان هاي  وابسته  به  آن (از جمله آژانس بين المللي...

فراماسونري: دجال آخرالزمان-بخش سوم

  ادامه ي شواهد ارتباط آمريكا با فراماسونري ۹ – عضويت هر دو رقيب انتخاباتي انتخابات رياست جمهوري سال  ۲۰۰۴  آمريكا  در گروه مخفي و ماسوني (Skull & Bones).(65) (جرج بوش و جان كري دو رقيب از يك گروه)؛  اين ...

فراماسونري: دجال آخرالزمان- بخش دوم

  ابزارهاي فراماسونري فراماسونري در طول تاريخ با تمام وجود، از همه ي قدرت و  امكانات  موجود  براي رسيدن به مقاصد شوم خود بهره برده است. بعد از نابودي حكومت مصر باستان، اين عقيده شيطاني به شكلي مخفي و رمزآلود...

فراماسونري: دجال آخرالزمان- بخش اول

وقايع جهان امروز را به چه صورت مي توان توجيه كرد؟ چرا امروزه مسجدالاقصي كانون توجه اديان الهي است؟ تلاش هاي اخير براي تخريب مسجدالاقصي به چه دليلي صورت گرفته است؟ با وجود كشورهاي پيشرفته ي اقتصادي درجهان (همانند چين ...

استفاده از نمادهاي فراماسونري در سريال قهوه تلخ

  قهوه تلخ و فراماسونري ؟ در مورد اين مطلب خيلي توضيح نميدم . دوستاني كه با بحث فراماسونري آشنا هستند اين تصاوير رو درك خواهند  كرد . اين تصاوير مريوط به قسمت ۹ و ۷ مجموعه قهوه تلخ است...

داستان حقيقي كابالا

سفر خروج عنوان دومين كتاب تورات مي‌باشد. در اين كتاب به تشريح نحوه خروج بني‌اسرائيل از مصر تحت حمايت حضرت موسي(ع) و رهايي آنان از ظلم و ستم فرعون پرداخته شده است. فرعون بني‌اسرائيل را وادار به بردگي نموده بود...

از شواليه‌هاي معبد تا مصر باستان

هارون يحيي مترجم: ف. شفيعي سروستاني جنگجويان صليبي بيشتر مورخان «فراماسونري» متفق القول بر اين باروند كه مبدأ اين سازمان به جنگ‌هاي صليبي باز مي‌گردد. اگرچه فراماسونري به طور رسمي در اويل قرن هيجدهم ميلادي در انگلستان بنا نهاد شد،...

ابهام در تاريخ نگاري فراماسونري ۴ : آخرين شاهكار اسماعيل رائين

اسماعيل رائين از اعجوبه هايي است كه در مكتب سياسي و مطبوعاتي سال هاي ۱۳۲۰ پرورش يافت.

ابهام در تاريخ نگاري فراماسونري ۳ : لژ هاي ماسوني ايران

ابهام در تاريخ نگاري فراماسونري ۳ : لژ هاي ماسوني ايران

ابهام در تاريخ نگاري فراماسونري ۲ : عضويت خاندان سلطنت در لژ ماسوني ايران

ابهام در تاريخ نگاري فراماسونري ۲ : عضويت خاندان سلطنت در لژ ماسوني ايران

ابهام در تاريخ نگاري فراماسونري ۱ : ابهام در تاريخ ماسوني ايران

ابهام در تاريخ نگاري فراماسونري ۱ : ابهام در تاريخ ماسوني ايران


وهابيّت

۲۵ بازديد

روزه‏ كله‏ گنجشكي آتش‏نشانان!

مشاور ديوان پادشاهي عربستان تاكيد كرد: كساني كه اين شغل و ديگر كارهاي مشقت‏بار دارند، مي‏توانند روزه خود را هنگام ظهر افطار كنند. يك مفتي وهابي در فتوايي اعلام كرد آتش‏نشانان مي‏توانند روزه خود را در هنگام ظهر افطار كنند.

حكم شرعي كشتن مگس!

در صحيح بخاري روايتي نقل شده مبني بر اينكه؛ عدّه اي از حجاج عراقي نزد عبدالله بن عمر آمده و از او درباره كشتن مگس قبل از خروج از احرام پرسيدند! عبدالله بن عمر بشدّت خشمگين شده و جواب مي...

مفتي عربستان: شعاربرائت دروغي بيش نيست!

عبدالعزيز آل شيخ مفتي بزرگ عربستان سعودي ضمن تهديد زائرين بيت الله الحرام مبني پرهيز از تظاهرات سياسي گفت : اجازه نخواهيم داد كه ايراني ها منبر حج را به سنگر جنگ تبديل كنند و حج را با سياست درآميزند!...

جديدترين فتواي جناب مفتي

بر اساس فتواي يك مفتي مصري اگر فردي كه به حج رفته بعد از ايام حج نسبت به قبل اين ايام اضافه وزن پيدا كند مرتكب فعل حرام شده است.

حكايتي خواندني در عمل به ظاهر قرآن

يك حكايت زيبا در خصوص مناظره بن باز در برابر استدلال زيباي مرحوم حكيم مرحوم آيه الله العظمى سيد محسن حكيم قدس سره كه مرجع شيعيان و زعيم حوزه علميه نجف بود، در سفرى كه به عربستان داشت ، در جلسه...

اولين نرم افزار رايگان و جامع ضد وهابيت «ياوران دجال»

همانطور كه مي دانيد فرقه ضاله وهابيت ، اين غده سرطاني زاييده دست استكبار جهاني درون دنياي اسلام، كه كمتر از ۳۰۰ سال از روز شوم پيدايشش مي گذرد همواره با هدف قرار دادن اعتقادات راسخ و بي بديل جهان...